روز زمین پاک است و اقای هیرون به همه نهال اهدا میکند. اما فرانکلین نهال…
قصه جادوگر دهکده سبز
روزی روزگاری پيرمردی در دهكدهی سبز زندگی میكرد. او عاشق طبيعت بود ولی اهالی دهكده زباله میريختند و طبيعت زيبا را آلوده میكردند. او هر روز گونی به دست در جاده راه میافتاد و زبالهها را جمع میكرد. پيرمرد از جمع كردن زبالهها خسته شده بود كه ناگهان…
برای این نوشته 0 نظر ثبت شده است