روز زمین پاک است و اقای هیرون به همه نهال اهدا میکند. اما فرانکلین نهال…
قصهی لاکی دوست پیدا میکند!
لاكي كوچولوي قصهي ما نَه خواهر دارد و نَه برادر. او خيلي احساس تنهايي ميكند و غمگين است. مامان و باباش هم خيلي گرفتارند و نميتوانستند همهي وقت خود را با او بگذرانند. مامانبزرگ به او ميگويد كه بهتر است دوست پيدا كند. لاكي هم راه ميافتد و …
Thanks so much for the article.Really looking forward to read more. Really Great.