رفتن به محتوای اصلی

قصه‌ی وقتی سارا مریض می‌شود

سارا مريض شده بود. بدنش پر بود از دانه‌های ريز. حالش آن‌قدر بد بود كه نمی‌توانست بازی يا حتی نقاشی كند. حوصله‌اش هم سر می‌رفت. مادرش و تارا داشتند شيرينی درست می‌كردند ولی او بايد در تختخوابش می‌ماند و استراحت می‌كرد…

برای این نوشته 0 نظر ثبت شده است

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برگشت به بالا
سبد خرید
  • هیچ محصولی در سبدخرید نیست.