قصه‌ی-آلن-تو-می‌توانی
# اضافه به لیست علاقه‌مندی‌ها

آلن دوست داشت توپ‌بازی کند. ولی نمی‌توانست مثل دوستانش توپ را مستقیم به آن دورها پرتاب کند. او خیلی نا امید شده بود و فکر می‌کرد هرگز نمی‌تواند این کار را انجام بدهد. ولی دوستانش او را یاد وقتی انداختند که خجالت می‌کشید و نمی‌توانست با خانم کتی صحبت کند یا زمانی که نمی‌توانست شنا کند و به میله استخر چسبیده بود ولی با کمک دوستانش موفق شد. بیایید ببینیم وقتی دوست‌های آلن او را تشویق می‌کنند چه اتفاقی می‌افتد.

دیدگاه شما 0 دیدگاه کاربران
لطفا صبر کنید