کودکان از تمرینهای مربوط به استراحت و آرامش عضلانی لذت میبرند. آنها میتوانند با هشتپای…

قصهی اشباح جنگلی (قسمت اول)
همیشه فکر میکردم زندگی در جنگل خیلی هیجانانگیز است. فکرش را بکنید. شب توی خانهی جنگلیتان هستید که یکهو زنگ خانهتان را میزنند. پشت در، جوجه بلدرچین درخت پشتی استبرایشان مهمان سرزده آمده و مادرش او را فرستاده تا برای نیمرو از شما چهارتا تخم بلدرچین بگیرد. یا مثلاً در حال پیادهروی توی جنگل ممکن است چشمتای به یک گل زیبا بیفتد. همین که خم میشوید تا گل را بو کنید،یکهو گل دهانش را باز میکند و شما را می بلعد. برای همین آن روز تنها و تنها به یکچیز فکر می کردم: گذراندن شب در جنگل.
برای این نوشته 0 نظر ثبت شده است