شازدهفرفره دوست ندارد بخوابد، برای همین مدام بهانه می گیرد؛ آب میخواهد میترسد خوابش نمیآید،…

قصهی بچه قورباغه خوابش نمیبرد
من نمیتوانم خوب بخوابم! یعنی شبها خوابم نمیبرد! اصلاً نمیدانم چهکار باید کنم. گاهی گوسفند میشمرم. گاهی هم کتاب میخوانم. ولی انگار نه انگار…
برای این نوشته 0 نظر ثبت شده است