ناهید هر روز برای آوردن آب، کنار رودخانه میرفت. عادت داشت قبل از پر کردن کوزه کنار رودخانه بنشیند، به ناخنهایش گلبرگ قرمز بچسباند. موهایش را در باد شانه کند و با زنی که ته رودخانه زندگی میکرد، حرف بزند. زن، لباس سفیدی از تو بر تن و تاجی از گلهای آبی بر سر داشت. کوزهی بزرگی هم کنارش بود که ناهید فکر میکرد تمام آب رودخانه از آن بیرون میآید...
🚚 ارسال رایگان برای سفارشهای بالای ۵۰۰٬۰۰۰ تومان
قصه صوتی زنی با تاجی از گلهای آبی (قسمت اول)



ستاره نقدی
10 دقیقه
0 نفر پسندیدهاند


دیدگاه شما 0 دیدگاه کاربران
قصه صوتی کودکانه دیگر