خاله به دیدن نینی آمده و باهم بازی میکنند. شما هم میتوانید این شعر را…

قصهی عجب شانسی!
کریتر کوچولو سکه ای را از روی زمین برمیدارد. اول فکر می کند که سکه برایش شانس میآورد ولی بعد پشت هم بدشانسی میآورد و …
کریتر کوچولو سکه ای را از روی زمین برمیدارد. اول فکر می کند که سکه برایش شانس میآورد ولی بعد پشت هم بدشانسی میآورد و …
برای این نوشته 0 نظر ثبت شده است