شازدهفرفره دوست ندارد بخوابد، برای همین مدام بهانه می گیرد؛ آب میخواهد میترسد خوابش نمیآید،…

قصهی مامانم گم شده
من و مامانم رفتیم خرید. خیلی شلوغ پلوغ بود و مامانم گم شد. نمیدانستم چطوری پیدایش کنم. اول می خواستم گریه کنم ولی بعد به جای گریه کردن رفتم توی یک مغازه و …
برای این نوشته 0 نظر ثبت شده است