سارا مريض شده بود. بدنش پر بود از دانههای ريز. حالش آنقدر بد بود كه نمیتوانست بازی يا حتی نقاشی كند. حوصلهاش هم سر میرفت. مادرش و تارا داشتند شيرينی درست میكردند ولی او بايد در تختخوابش میماند و استراحت میكرد...
قصه صوتی وقتی سارا مریض میشود

متين محمدی
11 دقیقه
0 نفر پسندیدهاند
دیدگاه شما 2 دیدگاه کاربران
نازلي پوربابكتموم اين كتاب عالي يك طرف؛هيچ به انذازه صحبت هاي انتهايي گوينده؛زيبا و تاثيرگذار نبود يك دنيا سپاس
النا بیدکیمن با اینکه 12 سالم هست هر شب باید یک قصه ی صوتی گوش کنم و عاشق نردبان شدم واقعا عالی هستید
مدیر سیستم :
خوشحالیم که ما رو دنبال میکنی و همراهمون هستی.
قصه صوتی کودکانه دیگر













مدیر سیستم :
ممنون از توجه و دقت نظرتون، برای ما خیلی ارزشمنده:)