خاله به دیدن نینی آمده و باهم بازی میکنند. شما هم میتوانید این شعر را…

قصهی گاوی و تلهموش
من مطمئنم که تو وقتی میتوانی به کسی کمک کنی اصلا این جوری نمیشوی. خروسه و گوسفنده هم این شکلی شدند آخر باورشان نمیشد با آن قد و بالایشان توی تلهموش جا بشوند ولی گاو خالمخالی باورش شد. چه جوری؟ اگر بخواهی من همینجا قصه را بگویم که تصویرهای قشنگش را نمیبینی؟ میبینی؟
برای این نوشته 0 نظر ثبت شده است