رانی شکلات و شیرینی خیلی دوست دارد و تمام مدت مشغول خوردن است. تا اینکه…

قصهی نازک نارنجی
نازک نارنجی چاق و چله بود. آروارههای قوی داشت و وقتي با همبازیهايش بازی میكرد، هميشه برنده بود. ولی خيلی زودرنج بود. وقتی كسی به او میگفت چه گوشهای نازی داری، ناراحت میشد. وقتی به او میگفتند چه پاهای قوی ومحكمی داری ناراحت میشد. خلاصه از هر حرفی دلخور میشد تا اين كه …
Great, thanks for sharing this blog.Thanks Again. Will read on…