رفتن به محتوای اصلی

قصه‌ی نازک نارنجی

نازک نارنجی چاق و چله بود. آرواره‌های قوی داشت و وقتي با همبازی‌هايش بازی می‌كرد، هميشه برنده بود. ولی خيلی زودرنج بود. وقتی كسی به او می‌گفت چه گوش‌های نازی داری، ناراحت می‌شد. وقتی به او می‌گفتند چه پاهای قوی ومحكمی داری ناراحت می‌شد. خلاصه از هر حرفی دلخور می‌شد تا اين كه …

یک نظر برای این نوشته موجود است

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برگشت به بالا
سبد خرید
  • هیچ محصولی در سبدخرید نیست.