روز زمین پاک است و اقای هیرون به همه نهال اهدا میکند. اما فرانکلین نهال…
قصهی امان از بیحوصلگی
خرگوش كوچولو تنهاست و كسی به او توجه نمیكند. حسابی حوصلهاش سر رفته و نمیداند چكار كند. بعد متوجه میشود كه حوصلهی اسباببازیهایش نيز سر رفته، زيرا به آنها توجه نكرده است. فكر خوبی به سرش میزند و به جنگ بیحوصلگی و تنهایی میرود…
برای این نوشته 0 نظر ثبت شده است