روز زمین پاک است و اقای هیرون به همه نهال اهدا میکند. اما فرانکلین نهال…
قصهی خوبه بگویی ببخشید
زاک برادرش را هل داد و سر او داد زد. وقتی که مادرش دعوای آنها را دید، نگذاشت بازی کنند. زاک به اتاقش رفت و هرکار کرد نتوانست خودش را سرگرم کند تا اینکه مادرش سر صحبت را با او باز کرد…
برای این نوشته 0 نظر ثبت شده است