رفتن به محتوای اصلی

قصه‌ی شلخته

دستکش بازی شلخته گم شده بود. جاهايي كه به عقلش مي‌رسيد، گشت ولي پيدايش نكرد. از مامانش پرسيد مامانش گفت كه اتاقش را بگردد. به عقلش نرسيده بود كه ممكن است دستکش‌اش آن‌جا باشد ولي تازه وقتي به اتاقش رفت فهميد آن‌جا چقدر ريخت‌و‌پاش است. شلختگی را کنار گذاشت و …

برای این نوشته 0 نظر ثبت شده است

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برگشت به بالا
سبد خرید
  • هیچ محصولی در سبدخرید نیست.