روز زمین پاک است و اقای هیرون به همه نهال اهدا میکند. اما فرانکلین نهال…
قصهی فقط من و بابام
همراه بابام رفتیم اردو. بابام رانندگی کرد چون من خیلی کوچکم. ولی خیلی کارها بلدم. چوب جمع کردم تا آتش درست کنیم. به بابام کمک کردم تا چادر بزنیم ولی…
سموئل ترسوزوروس از خیلی چیزها میترسد. او از عنکبوت، صداهای عجیب، سایهها در شب و تنها ماندن میترسد.
آیا روزی می رسد که بر ترسش غلبه کند؟
مجموعه کتابهای احساسات دایناسوری دربارهی هیجانات کودکان است و اینکه چگونه با این احساسات مشکلآفرین برخورد کنند. کتابهایی بامزه و سرگرمکننده که بچهها دوست دارند بارها و بارها آنها را بخوانند.
برای این نوشته 0 نظر ثبت شده است