نخستین جلسه "نقد کتاب" در انتشارات فنی ایران برگزار شد.
شناخت و نقد فرهنگ بزرگ سخن روز چهارشنبه 27 خرداد در انتشارات فنی ایران برگزار شد. این نشست با حضور دکتر حسن انوری، سرویراستار فرهنگ سخن، دکتر غلامرضا ستوده، معاون پیشین مؤسسۀ لغتنامۀ دهخدا و جمعی از اهل فرهنگ تشکیل شد.
در ابتدای جلسه، مهناز مقدسی، دبیر نشست، علت تشکیل این جلسه را چنین توضیح داد که فرهنگ سخن نیاز به معرفی ندارد؛ چون امسال سیزدهساله شده است. قصد ما از تشکیل جلسات نقد کتاب، که قرار است در کنار نشستهای ویرایش در انتشارات فنی ایران برگزار شود این است که کتابهایی که ابزار دست ویراستاراناند بررسی کنیم و ببینیم که آیا این کتابها خودشان در نوعِ خودویراستهاند و از ویراستاران بهرهمند شدهاند یا اینکه باید در ویرایش آنها دقت بیشتری میشد. قطعاً در این نوع آثار، کتابهای مرجع جایگاهی ویژه دارند، فرهنگهای لغات (یکزبانه و دوزبانه)، دانشنامهها، فرهنگهای زندگینامهای از منابعیاند که ویراستاران نیازمند مراجعه به آنها هستند. فرهنگ بزرگ سخنیکی از معدود فرهنگهای معتبر است که از آغازِ انتشار، بهصورت کامل، از«آ» تا «ی» منتشر شده است.
سعید لَیان، عضو گروه فرهنگنویسی فرهنگستان زبان و ادب فارسی، نخستین سخنران جلسه بود که دربارۀ ساختار فرهنگ (کلان ساختار، خرد ساختار)، ذکر اسامی خاص در فرهنگ، انتخاب سرمدخلها، ریشهشناسی، تعریف و مخاطبِ فرهنگ سخن گفت. وی لغتنامۀ دهخدا و فرهنگ بزرگ سخن را مقایسه کرد و تمایز اصلی آنها را مطرح کرد. سعید لیان اشاره کرد که در هر فرهنگی، بهاعتبار مخاطبِ آن، برای مدخلهای بزرگ و کوچک باید چارچوب تعریف شود که این چارچوب بتواند پاسخگوی مشکلات بعدی باشد، مثلاً اینکه کلمۀ «چرخ خیاطی» کجا برود: زیر «چرخ» یا زیر «خیاطی»؟ آیا اسمی مثل سعید، که علاوه بر اینکه اسم خاص است اما معنایی دال بر اینکه این اسم مذکر است با خود دارد، نباید در فرهنگ لغت ذکر شود؟ آقای لیان فرهنگ لغت را یکی از پرغلطترین آثاری دانست که تدوین میشود، چون هرچقدر دقت کنند بازهم خطاهایی در آن راه مییابد. لیان، ضمن اشاره به ساختار اصلی هر فرهنگ، مزیتهای فرهنگ بزرگ سخن را برشمرد.
سخنران دیگر این نشست بهروز صفرزاده، ویراستار و فرهنگنویس، از تجارب خود در زمان همکاری با فرهنگ بزرگ سخن گفت. صفرزاده ویژگیهای فرهنگ سخن، از جمله تعداد لغات، کثرت معانی هر واژه، نظم الفبایی را مطرح کرد و افزود که بنا به نظر هیئت علمی فرهنگ سخن، برای جای قرارگیری همزه، که از دشواریهای فرهنگنگاری است، راهی منطقی یافته شد، بدین معنا که کرسی قرارگیری همزه در الفبا ملاک قرار گرفت؛ مثلاً «سؤال» بعد از «سواک». در حالیکه در فرهنگ معین «سؤال» را باید بعد از کلمۀ «ساییده» بیابیم که یافتن آن برای مخاطب ساده نیست. تعداد تعاریف در فرهنگ بزرگ سخن قابل تأمل است؛ مثلاً برای کلمۀ «گرفتن»، که پرمعناترین کلمه در زبان فارسی است، 82 معنی در فرهنگ سخن آمده در حالی که در فرهنگ معین برای این کلمه 30 معنی ذکر شده؛ برای «زدن» در فرهنگ سخن 71 معنی داده شده، در حالی که در فرهنگ معین 10 معنی برای آن آمده است. صفرزاده به نکات دیگری اشاره کرد، از جمله پرهیز از دادن اطلاعات دانشنامهای و ذکرِ تعاریف ساده و دقیق که این دو نکته در فرهنگ سخن بهدرستی رعایت شده است.
بخش بعدی جلسه گفتوگوی ضبطشده با دکتر حسین سامعی، زبانشناس و فرهنگنویس ساکن آتلانتای امریکا، بود. این گفتوگو که به همت مهناز مقدسی و فرهاد قربانزاده صورت گرفته بود گزیدهای بود از گفتوگویی یکساعته. سامعی، در پاسخ به ارزیابی وضعیت فرهنگنگاری در ایران، گفت که فرهنگنویسی در جهان شیوههای متعددی دارد و گفتن اینکه چه چیز استاندارد است و چه چیز استاندارد نیست، دشوار است. فرهنگ باید جامعهمحور باشد و نیازهای جامعه را درک کند. فرهنگ نمیتواند در خلاء تولید شود؛ پس برای موفقیت باید نیازهای جامعه و مخاطب خود را بداند و پاسخگوی آن باشد. ما در جهان نیز شاهد نگارش فرهنگهایی هستیم که با همۀ زحمتی که کشیده شده، هیچ خریداری ندارد. از نظر پیشرفت در فرهنگنویسی و استفاده از شیوهنامه و چارچوب دقیق، باید گفت که فرهنگ بزرگ سخن موفق بوده است. اگر ما فرهنگنویسی را در دورۀ معاصر از لغتنامۀ دهخدا در نظر بگیریم، تألیف فرهنگ بزرگ سخن چند قدم به جلو بوده است. دکتر حسین سامعی دشوارترین بخش فرهنگنویسی را «تعریف» دانست؛ اینکه چطور بتوانیم تعاریف را از هم تفکیک کنیم و کدام تعریف را اول و کدامها را دوم و سوم بگذاریم، اینکه همۀ شواهد را برای انتخاب تعریف بررسی کنیم و شواهد هم چطور انتخاب شوند موضوع مهم و بسیار دشواری در فرهنگنویسی است. استفاده از واژههای دیوانهای شعر که به زبان گفتاری بسیار نزدیک است و استخراج کلماتی که معانی استعاری دارند مثل «پسته» بهجای «لب» مشکل دیگری است که باید برای آن پاسخی داشت. تعریفدادن برای معانی استعاری نکتۀ بسیار ظریفی است. آیا یک فرهنگ عمومی باید برای استعارات شعری، که در زبان فارسی کم نیست، تعریف بدهد؟ مرز این تعریف دادن کجاست؟ بسامد حضور این استعارات برای اینکه در فرهنگ وارد شود چقدر است؟
دکتر سامعی به دشواریِ انتخاب فعلهای مرکب برای مدخل اصلی اشاره کرد و اینکه ترکیبات و افعال مرکب همیشه فرهنگنویسها را با مشکل مواجه میکنند. مثلاً «مدیرکل» باید کجا قرار بگیرد؟ اصلی باشد یا فرعی؟ اگر فرعی است زیر کدام جزء برود؟ بسیاری فرهنگها برای فعلهای مرکبی مثل برآمدن، درآمدن، سرآمدن، فرودآمدن، فرازآمدن، کنار آمدن، بالا آمدن، باز آمدن با مشکل مواجهاند. در حالیکه همه این فعلها یک ساختار مشترک دارند، برخی بازآمدن و برآمدن را مدخل اصلی میکنند، اما فرازآمدن و فرودآمدن را اصلی نمیگیرند. دکتر سامعی این مشکل را بیشتر در شکل مکتوب فرهنگها دانست و افزود اگر فرهنگ بزرگ سخن از امکانات الکترونیکی استفاده میکرد، بخشی از این مشکلات با زدن یک دکمه حل میشد و کاربر بهراحتی کلمۀ مورد نظرِ خود و ارجاعات را پیدا میکرد، اما این مشکلات و مشکلِ دادن ارجاع فقط در فرهنگهایی که شکل مکتوب دارند وجود دارد.
فرهاد قربانزاده آخرین سخنران این نشست، ضمن تأکید بر روشمندبودن فرهنگ بزرگ سخن نکاتی را دربارۀ پیکرۀ این فرهنگ، کلان ساختار و خرد ساختار، و استفاده از شاهد مطرح کرد. وی افزود فرهنگ سخن آثار معاصر را تا سال 1370 ذکر کرده و به بعد از آن نپرداخته و از این نظر کلماتی از دست رفته است. در ذکر شواهد، احتمالاً به پیروی از فرهنگ عامیانۀ فارسی تألیف استاد ابوالحسن نجفی، جملات را از شکل شفاهی به نوشتاری تبدیل کرده که این موضوع محل ایراد است، در حالیکه باید همان صورت گفتاری و شفاهی باقی میماند. قربانزاده به ذکر کلمات تخصصی در یک فرهنگ عمومی اشاره کرد و گفت در فرهنگ بزرگ سخن کلماتی یافته میشود که حتی در فرهنگهای عمومی غیرفارسی دیده نمیشود، مثلاً «ژئوتروتیسم» (فرانسوی)، «لانتانید» (فرانسوی) در فرهنگ عمومی فرانسوی نیز دیده نمیشود. برخی دیگر از انتقادهای قربانزاده به فرهنگ سخن از این قرار بود: فرهنگها باید برای کلمات تعریف بدهند، نه مترادف؛ در فرهنگ بزرگ سخن مواردی دیده میشود که مترادف بهجای تعریف آمده، مثلاً برای «بندی» آمده «اسیر؛ زندانی؛ گرفتار» و برای «بیسامان» آمده «بینظم؛ آشفته؛ پریشان» و این مطلب با شیوهنامۀ سخن و دیگر کلمات آن هماهنگ نیست که بهجای تعریفدادن مترادف آمده باشد، ضمن آنکه مترادف، معنی کلمه نیست، زیرا مترادفِ صددرصد وجود ندارد. صورت آوایی وامواژههایی از زبانهایی با خط غیرلاتین، مانند روسی، یونانی، و مغولی در فرهنگ بزرگ سخن ذکر نشدهاست. برخی از برچسبهای حوزة کاربردی که در مجموعهفرهنگهای سخن بهکار رفته ضروری نبوده است، مثلاً اینکه برای کلمات مشهوری چون «لوبیا» (گیاهی)، «اسب»، «زنبور»، و «گوسفند» (جانوری) برچسب گیاهی و جانوری بدهیم ضرورتی نداشته است.
پس از استراحت و پذیرایی، در بخش دوم این نشست، از استاد دکتر حسن انوری و خانم منیژه گازرانی، که مسئولیت تلخیص فرهنگ روز سخن از هشتجلدی به دوجلدی را به عهده داشت، دعوت شد به جمع سخنرانان برای جلسۀ پرسش و پاسخ بپیوندند. سؤالات متعددی در این بخش مطرح شد. دکتر انوری در پاسخ به اینکه چطور یک فرهنگ هشتجلدی در هشت سال به اتمام رسید، گفت برای تدوین این کتاب هشت سال از هفت صبح تا شش بعدازظهر و گاه تا پاسی از شب کار کرده است و لحظهای از این کار غافل نشده، البته حضور و همفکری گروه همکاران را نیز از علل موفقیت این کتاب ذکر کرد.
دکتر غلامرضا ستوده، معاون پیشین مؤسسۀ دهخدا، نیز به اهمیت لغتنامۀ دهخدا و زحمات مرحوم شهیدی و مرحوم معین اشاره کرد و اینکه در آن زمان بهترین شیوه برای مرحوم دهخدا همین بود که پدید آمد و لغتنامه هنوز هم ارزش و جایگاه خود را حفظ کرده است و هیچ فرهنگی علیه فرهنگ دیگر نیست. استاد ستوده از تشکیل این گونه جلسات در انتشارات فنی استقبال و اظهار امیدواری کرد که در فرهنگنویسی گامهای بهتری برداشته شود.
انتخاب جدانویسی در رسمالخط و گاهی دادن دو شکل جدا و پیوسته برای املای کلمات مرکّب، مشکل انتخاب اصطلاحات علمی، کثرت اختصار در فرهنگ بزرگ سخن، شیوۀ کار تلخیص فرهنگ هشتجلدی به دوجلدی، اهمیت فونت و صفحهآرایی و جلد و صحافی در کتابهای مرجع، محدودۀ تعریف دادن برای استعارهها از نکاتی بود که در بخش پرسش و پاسخ به آن پرداخته شد.
در پایان جلسه، از حاضران خواسته شد برای گرفتن پاسخ از استادان، بهویژه از دکتر حسین سامعی، سؤال و نظر خود را با پست الکترونیکی به انتشارات فنی ایران بفرستند.
جلسه در ساعت 20:45 پایان یافت.