گزارشی کوتاه از هماندیشی بیست و چهارم "ترجمه و ویرایش متون ادبی"
بیست و چهارمین هماندیشی ویرایش با عنوان «ترجمه و ویرایش متون ادبی» چهار آذر نود و چهار در محل شرکت انتشارات فنی ایران برگزار شد.
سخنران اول هماندیشی فرزانه طاهری بود. وی در آغاز به این موضوع پرداخت که به دلیل سرشت زبان و جهان متفاوت هر زبان، ترجمۀ ادبی خلق اثر جدید است و پژواک، تقلید، جایگزین، و بازتولید متن اصلی نیست؛ و در واقع بعد از ترجمه با دو اثر مواجهیم. سپس با طرح بحث وفاداری خاطرنشان کرد که چون هیچ کلمهای در فارسی کاملاً منطبق بر یک کلمۀ زیان انگلیسی نیست همیشه تأویل اتفاق میافتد. وی افزود اگر در تعریف ترجمه میگوییم انتقال یک متن از زبان مبدأ به زبان مقصد، در ترجمۀ ادبی شکل آرمانی این است که ترجمه در خوانندۀ زبان مقصد همان تأثیری را بگذارد که متن اصلی در خوانندۀ زبان مبدأ گذاشته است؛ وترجمۀ ادبی خوب ترجمه ای نیست که پیام را خوب منتقل کرده باشدچون قرار نیستجملهها فقط فحوای کلام را برسانند، و باید حتی واژه را در یک کل دید. او با اشاره به ناباکوف که در یک طیف افراطی معتقد بود ترجمه باید کاملاً وفادار به متن باشد وروح این آرمان همیشه مترجمان را دچار احساس گناه کرده که در ترجمهشان چیزهایی از دست رفته است، متذکر شد که در عمل ناگزیر از دخل و تصرفیم و حاصل وفاداری مطلق تبدیل یک چیز زنده است به موجودی مرده؛ با این همه، این اجبار مجوز تاخت و تاز در متن نیست.
او در ادامه به چگونه گفتن یا سبک پرداخت و آن را مجموعهای از کیفیتها دانست و بیان داشت که مترجم باید آن قدر با زبان مبدأ آشنا باشد که خلافآمدها، تغییر نحو و سیاق کلام، جابهجایی عناصر جمله، تعلیق و به تعویق انداختنها را در آن بشناسد و دلایلش را بفهمد تا بتواند آن را در زبان مقصد بازسازی کند. وی توجه داد که گاهی تکرار، جابهجایی تأکید، فاصلۀ نهاد و گزاره، روش نقطهگذاری، ناتمامی جمله، شکستن کلمات، و حتی حذف هم معنا دارد ونویسنده با این کارها استدلالی را میپروراند، فهم چیزی را به تعویق میاندازد، معنا را به اوج میرساند، هشدار میدهد یا تهدید میکند، و مترجم باید به دنبال بدل این ترفندها در زبان مقصد باشد.
وی خاطرنشان کرد که چه در ترجمه و چه در خواندن ادبیات باید میل به کشف را حفظ کرد، و احساس شگفتی و پذیرای کشف بودن ما را از تصورات قالبی دور نگه میدارد. همچنین متذکر شد که ترجمۀ خوب باعث میشودنوآوریهایی در زبان مقصد صورت بگیرد و به غنای آن کمک میکند و میتواند علاوه بر خواننده، داستاننویس هم تربیت کند.
طاهری نمونههایی خواند از ترجمههای خودش از آثار کارور و وولف تا برای گفتههایش مصداق به دست دهد. او با اشاره به تفاوت سبک وولف و نویسندگان قرن بیستم با رماننویسان پیش از آنان گفت زبان و سبک و جهان وولف کاملاً متفاوت است و زبانش گاه مانند مدرنیستها به شعر نزدیک میشود. وی با اشاره به روایت خطی در دورۀ ویکتوریایی وتأثیرفروید و ضمیرخودآگاه و ناخودآگاه در دهۀ اول قرن بیستم، و اینکه روانکاوی مفهوم شخصیت را بههم ریخت و نشان داد که ذهن لایهلایه است و در آن رؤیاها و خیالات و خاطرات بهاندازۀ رفتار مهم است، به سبک وولف پرداخت که مدام به کُنه میرود و در جهان او یقینی وجود ندارد و عدم قطعیت و نسبیت و شک بر آن حاکم است. او در ادامه با ذکر مثالهایی دشواری ترجمۀ این رمانها و مؤلفههای نحوی آنها را بازنمایاند.
سخنران دوم عبدالله کوثری بود که صحبتش را با این نکته شروع کرد که ترجمه نه علم است و نه فن،بلکه برداشتهای شخصی مترجم است با توجه به موقعیت خاص وپیشینۀ ذهنیاش. سپس با پرداختن به تفاوت سبک و نحوگفت در مواجهه با متن با دو مسئله مواجهیم: متن چه میگوید و چگونه میگوید. وی خاطرنشان کرد که زبان سطوح مختلفی با کاربردهای مختلف دارد وبرای درآوردن سبک باید ببینیم مناسب است کدام لایه از زبان را انتخاب کنیم. او با اشاره به اینکه ما اغلب به زبان زمان خود مینویسیم مگر تعمدی داشته باشیم، مثل شازده احتجاب، بیان داشت در ادبیات زبان اهمیت مییابد و لزوماً زبان معیار نیست ومترجم متن ادبی،بادر نظر داشتن نوع رفتار نویسنده با اجزای جمله، باید توجه داشته باشد که چه واژههایی را انتخاب میکند و آنها را چگونه به کار میگیرد تا بتواند روح وجان ِسبک نویسنده را به زبان مقصد منتقل کند. وی متذکر شد که ترجمۀ ادبی اگر درست انجام شود آفرینش هنری است.
وی در ادامه با ذکر اینکه اغلب تئوریهای ترجمه نوشتۀ اروپاییها ودربارۀ زبانهای خودشان است که در یک حوزۀ مذهب وتمدن و تجربۀ تاریخی قرار میگیرند و از همه مهمتر واژههایی با ریشۀ مشترک لاتینی دارند، توجه داد که ما قرار نیست ویژگیهای نحوی زبان آنها را در زبان خود حفظ کنیم. او به این موضوع پرداخت که وفاداری محض سبب شده نتوانیم ترجمۀ سحابی از کتاب پروست را بخوانیم و بفهمیم، به رغم آنکه سحابی از تواناترین مترجمان ماست؛ و آوردن افعال متعدد پشت سر هم خواندن آن را دشوار کرده در حالی که خواندن آن به زبان فرانسه مشکل نیست. همچنین به پاسترناک اشاره کرد که میگوید دقت لغوی و همخوانی صوری لزوماً تضمینی براعتبار ترجمه نیست، و گفت مترجم باید بتواند روح نوشته را در زبان متجلی کند.
کوثری در انتها بخشی از ترجمۀ خود از تراژدیهای آیسخولوس را خواند و دربارۀ چگونگی برگرداندن سخنان کاساندرا به شعر و قالبی که برای آن در ترجمه انتخاب کرده است توضیحاتی داد، از جمله اینکه قالب شعر یونانی را نادیده نگرفته و زبان شعرگونۀ با قافیه را برگزیده وبعضی از عناصر را جابهجا کرده تا بتواند مقصود را برساند.
در بخش پرسش و پاسخ و میزگرد، علاوه بر سخنرانان، آبتین گلکار و امیر احمدی آریان نیز در میزگرد حضور داشتند و به سؤالهای حاضران پاسخ دادند. مژده دقیقی مدیریت آن را به عهده داشت که خود از صاحبنظران ترجمه و ویرایش است. نکتههای خوبی مطرح شد، از جمله استفاده از لحن کلام به جای استفادۀ غیرضروری از علائم سجاوندی، لزوم خواندن کامل متن پیش از ترجمه و ویرایش، لزوم زیر پا گذاشتن قاعده، ترجمۀ شعر، میزان دخل و تصرف در ترجمه، میزان اطمینان به ترجمۀ واسط، ترجمهپذیر یبیشتر شعرسپید نسبت به شعر کلاسیک، توقع مترجم از ویراستار، و چگونگی ترجمۀ ارجاعهای خاص فرهنگی.