قصهی آخ دندانم!
یک روز صبح که خواهر خرسی از خواب بیدار شد، متوجه شد که دندانش لق شده است. برای همین همراه مامان و برادر خرسی رفتند دندانپزشکی. اول روی چهارپایه ایستاد و وقتی آقای دکتر دندانهای برادرخرسی را معاینه میکرد، او…
یک روز صبح که خواهر خرسی از خواب بیدار شد، متوجه شد که دندانش لق شده است. برای همین همراه مامان و برادر خرسی رفتند دندانپزشکی. اول روی چهارپایه ایستاد و وقتی آقای دکتر دندانهای برادرخرسی را معاینه میکرد، او…
بیا بریم بازی! بریم بازی! چرا هی میگویم بیا بریم بازی؟ چون من شوتکم. بازی کردن را هم خیلی دوست دارم. خب! بعضی وقتها هم موقع بازی دسته گل به آب میدهم. مثل چی؟ مثل گلدان شکستهی عمو شیتو، مثل…
گاهی خرگوش کوچولو احساس تنهایی میکند و فکر میکند که هیچکس دوستش ندارد و همه سرگرم کار خودشاناند ولی بعد متوجه می شود که تنهایی خیلی هم بد نیست چون...
من را می بینی؟ نمی بنی؟ من اینجا هستم پشت این کوه. اگر روز سر تو هم مثل من یک کوه کار بریزد چهکار میکنی؟ فرار میکنی؟ گریه میکنی؟ سوت می زنی و از آن طرفی میروی؟ شاید هم میایستی…
خرگوش کوچولو عاشق مدرسه است. او عاشق قصه گوش کردن و کاردستی درست کردن است. دوست دارد چیزهای تازه یاد بگیرد ولی یک چیز هست که از همه چیز بیشتر دوست دارد...
کریتر هم مثل همهی بچهها دوست دارد به جای میوه و سبزیجات، خوراکیهای خوشمزه بخورد، به جای اینکه پیاده به مدرسه برود سوار سرویس مدرسه شود، و به جای ورزش کردن پای تلویزیون بنشیند ولی...
من و داداش کوچولویم خیلی کارها را با هم انجام میدهیم، با هم میرویم باغ و سیب میچینیم. با هم بازی میکنیم. آدمبرفی درست میکنیم ولی...
همراه بابام رفتیم اردو. بابام رانندگی کرد چون من خیلی کوچکم. ولی خیلی کارها بلدم. چوب جمع کردم تا آتش درست کنیم. به بابام کمک کردم تا چادر بزنیم ولی...
وقتی بزرگ شوم، یک ورزشکار درست و حسابی میشوم. شاید دلقک شدم یا رانندهی کامیون، یا دکتر. اصلا پلیس میشوم. شاید هم...
کتاب های دالیبازی با طراحی خاص، تصاویر جذاب و شعرهای شیرین، هر کودک نوزاد و نوپایی را سرگرم میکند!