بیرون و ماهی‌های عاشق

  • 1068
  • مسعود ملک‌یاری
  • -
  • غزل فتح‌الهی
  • 6-9
  • 36
  • داستان‌- حفاظت از محیط زیست- آلودگی دریا
  • 978-600-477-179-5

    خلاصه کتاب

    اسم من بیرون است. چون بیرون به دنیا آمده‌ام. یعنی بیرون بیمارستان. اسمم را دوست دارم. ماهی‌های عشق نور را هم دوست دارم. من ازشان یاد گرفته‌ام که آدم باید عشق یک چیزی را در زندگی‌اش داشته باشد؛ چه مثل افشون، عشق دودکش باشد، چه مثل این ماهی‌ها، عشق نور. در شهر روشن همه چیز تمیز است. در رودخانه‌ی زلال شنا می‌کنیم هرچند به قول بابا، رودخانه دو رو دارد؛ آرام و طوفانی. من خرافاتی نیستم ولی روزی که اقای رادون آمد رودخانه طوفانی بود.

    • توضیحات تکمیلی

    • سایر کتاب‌های این مجموعه

    • نظرات خوانندگان

      • 0 نظر
      • 0

      0 رای در مشارکت نظرات به این کتاب

      نظرات

      نظر خود را بنویسید و به این کتاب رای دهید

      0
      • 5
      • 4
      • 3
      • 2
      • 1
      ورود به سایت
      لطفا صبر کنید