داستان قنات

  • 1508
  • محمدرضا افضلی
  • -
  • بهار اخوان
  • 9-15
  • 24
  • داستان‌های اجتماعی- قنات‌ها- ایران- تاریخ- داستان- حفاظت محیط زیست
  • 978-964-389-945-5

خلاصه کتاب

کاوه با پدرش به روستای پدربزرگ می‌رود و در راه با دیدن بیابان خشک و تپه‌های شنی، همه‌ی نقشه‌هایی که برای بازی و تفریح در باغ پدربزرگ کشیده بود نقش بر آب می‌شود. پدرش می‌گوید باغ پدربزرگ سرسبز و پر از درخت میوه است. اما کاوه باور نمی‌کند و می‌پرسد پدربزرگ وسط این بیابان خشک، آب از کجا آورده است...

  • توضیحات تکمیلی

  • سایر کتاب‌های این مجموعه

  • نظرات خوانندگان

    • 0 نظر
    • 0

    0 رای در مشارکت نظرات به این کتاب

    نظرات

    نظر خود را بنویسید و به این کتاب رای دهید

    0
    • 5
    • 4
    • 3
    • 2
    • 1
    ورود به سایت
    لطفا صبر کنید