نارگل و کلاغ (ماجراهای نارگل)

  • 1252
  • آتوسا صالحی
  • -
  • محبوبه یزدانی
  • 6 سال به بالا
  • 24
  • داستان‌های فارسی- داستان‌های آموزنده- حفاظت محیط زیست- داستان- کلیله و دمنه- اقتباس‌ها
  • 978-964-389-983-7

خلاصه کتاب

خانم کلاغه انگار بخواهد دلم را بسوزاند، شال گردنم را انداخته بود دور گردنش و رفته بود بالای درخت. گفتم: مگر دستم بهت نرسد خانم کلاغه، خانم کلاغه دوباره قارقار کرد و پرید و رفت. مرغ مینا داد کشید: بیا!بیا! گاهی حقیقت را به سادگی نمی‌توان دید. گاهی برای دیدن حقیقت باید عینک همدلی را به چشم زد.

  • نظرات خوانندگان

    • 0 نظر
    • 0

    0 رای در مشارکت نظرات به این کتاب

    نظرات

    نظر خود را بنویسید و به این کتاب رای دهید

    0
    • 5
    • 4
    • 3
    • 2
    • 1
    ورود به سایت
    لطفا صبر کنید