پیچش بارفیکسی امین‌ الدوله

  • 1238
  • امید شیخ باقری
  • -
  • -
  • 9-15
  • 96
  • داستان‌های فارسی- نوجوانان
  • 978-600-477-224-2

    خلاصه کتاب

    بابا گفت: «فقط هیکل گنده کردی!» هاشم گفت: «بعد از ورشکستگی‌ام اعصابم زده به غددم. نمی‌تونم جلوی خوردنم رو بگیرم.» بابا گفت: «یا عرشه رو برق می‌ندازی یا گورت رو گم می‌کنی، هر وقت اعصابت سر جاش بود، می‌آی ببینمت.» هاشم که انگار بهش برخورده بود گفت: «بعدش؟ بعدش باید چی‌کار کنم؟» بابا گفت: «آشپزی، رخت‌شویی، وصله کردن جوراب ملوان‌ها و درجه‌دارها...» هاشم گفت: «بیل دارین؟» آنا گفت: «برای چی می‌خوای؟» هاشم گفت: «تو موتورخونه زغال بریزم توی موتور!» بابا گفت: «بیل داریم، اما برای کندن گور خودت!» هاشم داشت می‌گفت: «احترام موی...» که بابا نعره زد: «اسم زنم رو نمی‌خوام از دهن کثیفت بشنوم!»

    انتشارات نردبان کتاب پیچش بارفیکسی امین‌الدوله نوشته امید شیخ باقری را در 96 صفحه منتشر کرده است.

    • توضیحات تکمیلی

    • سایر کتاب‌های این مجموعه

    • نظرات خوانندگان

      • 0 نظر
      • 0

      0 رای در مشارکت نظرات به این کتاب

      نظرات

      نظر خود را بنویسید و به این کتاب رای دهید

      0
      • 5
      • 4
      • 3
      • 2
      • 1
      ورود به سایت
      لطفا صبر کنید