فرانکلین به خوبی و خوشی زندگی میکرد و دوستان زیادی داشت. هیچ وقت به فکر پیدا کردن دوستی جدید نبود، تا این که یک روز خانوادهی جدیدی از سرزمینهای شمال به محلهی آنها اسبابکشی کردند. خانوادهی گوزن غولپیکر بودند و فرانکلین خیلی از آنها ترسیده بود. بچهی آنها هم سنوسال فرانکلین بود. روز اول مدرسه هیچکس با گوزن بازی نکرد. ولی آقای جغد با فرانکلین صحبت کرد و ...
قصه صوتی فرانکلین و دوست جدیدش



ستاره نقدی
11 دقیقه
0 نفر پسندیدهاند


دیدگاه شما 2 دیدگاه کاربران

ممنون از نردبان دوست داشتنی مون کیفیت صدای این داستان خوب نیست🙁

به نام خدا با سلام واقعا ممنون خیر ببینید🙏🙏🙏
مدیر سیستم :
سلام، ممنونم از محبتتون ❤️
قصه صوتی کودکانه دیگر
مدیر سیستم :
سلام عزیزم، ممنون از نظرتون قطعا به بخش مربوطه ارجاع میشه:)