چرا هی میگويم بيا برويم بازی؟ چون من شوتکم. همان شوتکی که بازی کردن را خيلی دوست دارد. خوب! بعضی وقتها هم موقع بازی دسته گل به آب میدهم. مثل چی؟ اوووم...
مثل گلدان شکستهی عمو شيتو، مثل ماشين خراب گردالو و... ولی من خيلی چيزها هم ياد میگيرم. مثل چی؟ مثل بالا رفتن از سرسرههای بی پله، مثل گوش نکردن به ... اصلا دوست داری بدانی اين دفعه کدام دسته گل را آب دادهام، چی ياد گرفتهام؟ پس بيا با هم کتابم را بخوانيم.