قصه‌ی-کره-الاغ-لجباز
# اضافه به لیست علاقه‌مندی‌ها

تامی بعضی وقت‌ها که ناراحت می‌شود، دست به سینه می‌ایستد، پاهایش را به زمین می‌کوبد و اخم می‌کند. بدعنق می‌شود و بهانه می‌گیرد. به حرف پدر و مادرش گوش نمی‌کند و کلافه است. ولی بالاخره تامی کم‌کم یاد می‌گیرد آرام باشد، کمی فکر کند، یک نفس عمیق بکشد یا در مورد ناراحتی‌اش با کسی حرف بزند و تا ده بشمارد تا حالش بهتر شود.

دیدگاه شما 0 دیدگاه کاربران
لطفا صبر کنید