قصه-تیغ-تیغو
# اضافه به لیست علاقه‌مندی‌ها

تیغ‌تیغو تیغ داشت. خیلی هم تیغ داشت. و همان‌قدر که تیغ داشت دیگران را می‌ترساند و اذیت می کرد. تا این‌که یک روز که از خواب بیدار شد دیگر تیغ نداشت. شده بود یک موجود صورتی نرم درست عین مارشملو. اما حالا که دیگر هیچ موجودی از یک مارشملوی صورتی نمی ترسید پس او باید در زندگی چه‌کار می‌کرد؟

کتاب تیغ تیغو نوشته لاریا گواردوچی و ترجمه نگار عجایبی توسط انتشارات نردبان در 32 صفحه منتشر شده است.

تیغ تیغو

دیدگاه شما 5 دیدگاه کاربران
نیکی

وای چقدر گوینده این داستان خوووووبه

نگار

بسيار عالي.هم فكر ميكنم هم بچه ها از شنيدن قصه ها لذت ميبرن هم پدر و مادرا🙏

زینب شاکرمی

عالی بچه های منم کلی می خندن

هستیا

سلام و عرض ادب و خدا قوت خدمت تمام عوامل قصه به نظرم بسیار قصه عالی ،با نویسندگی،روایت عالی و طنز گونه

مدیر سیستم :

ممنونیم

آراد هاشمی

سلام صداسازی این قصه بسیاربسیار زیباست بچه های من اول باید این قصه رو‌گوش بدن بعد برن سراغ قصه های دیگه

مدیر سیستم :

لطف دارید شما ممنون از کامنت دلگرم‌کننده‌تون

لطفا صبر کنید