قصه صوتی نارگل و مرغ مینا (ماجراهای نارگل)

نارگل-و-مرغ-مینا-ماجراهای-نارگل
# اضافه به لیست علاقه‌مندی‌ها

من به مرغ مینا آب دادم. دانه دادم. پرهایش را شانه زدم. اما مرغ مینا یک کلمه هم با من حرف نزد. برایش شعر خواندم، رقصیدم. قلقلکش دادم. اما بازهم حرف نزد. بابا گفت: «فکر کنم دلش برای خانه‌اش تنگ شده.»

مرغ مینا هم مثل طوطی داستان طوطی و بازرگان مولوی غمگین است. نارگل ولی مرغ مینا را مثل خواهرش دوست دارد و نمی‌خواهد بگذارد او از پیشش برود...

کمی سخت است اما دوست داشتن یک راز دارد و آن، در بند نکردن حس خوب آزادی است.

دیدگاه شما 0 دیدگاه کاربران
لطفا صبر کنید