خانم کلاغه انگار بخواهد دلم را بسوزاند، شال گردنم را انداخته بود دور گردنش و رفته بود بالای درخت. گفتم: مگر دستم بهت نرسد خانم کلاغه، خانم کلاغه دوباره قارقار کرد و پرید و رفت. مرغ مینا داد کشید: بیا!بیا! گاهی حقیقت را به سادگی نمیتوان دید. گاهی برای دیدن حقیقت باید عینک همدلی را به چشم زد...
قصه صوتی نارگل و کلاغ

-
9:02 دقیقه
0 نفر پسندیدهاند
دیدگاه شما 12 دیدگاه کاربران
شکیبامتن داستان عالی خلاصه و حساب شده صدای گوینده بسیار دلنشین لطفا قصههای بیشتر با این گوینده بذارید ممنون
متینصدا خوبی نداشتن و تند تند بی احساس از رو متن خونده شده
مدیر سیستم :
ممنون از توجهتون به بخش مربوطه اطلاع میدیم.
امیرعلی نوری زادهآنقدر قشنگ بود که نگو،کلی کیف کردم. منم بلدم خیلی خوب قصه بگم و تعریف کنم دوست دارم به عنوان قصه گو با نردبان همکاری کنم
مدیر سیستم :
ممنون از توجهتون میتونید درخواستتون رو به ایمیل انتشارات که در پایین صفحه اصلی درج شده، ارسال بفرمایید.
پارمیس عبدالهی سلام عالی بود اگر گوینده خواستید رو من حساب کنید استعداد نقالی و گویندی را دارم اداره هم قبولم کرده پارمیس عبدالهی سپاسگذارم
ندا حمدی سلاام عالی بود ممنون از همه زحماتتون اگر گوینده خواستید میتونید رو من حساب کنید ب لطف خدا صدای بدی ندارم 🥰شاید مورد پسند قرار بگیره 🪻
مدیر سیستم :
ممنون از پیشنهادتون، حتما
مرسانا امیریآره خوب بود
مرسانا امیریخیلی آموزشی بود
Mقصه ی بدی نیست و صداش هم خوبه نصبت به قصه
مدیر سیستم :
ممنون
سیاوش معظمی هم داستان عالی هم صدا دلنشین، دختر من هر شب گوش می کنه قبل خواب♥️
مدیر سیستم :
خوشحالیم که دوست داشتید و استفاده کردید. :)
اردستانیصداش افتضاح بود
سید متین عالییییییی
نسیم الهوردی زادهباسلام و قدردانی بسیار یک پیشنهاد داشتم ،اگر ممکنه در توضیحات نوشتاری زیر داستانهای صوتی ،گروه سنی درج شود در این صورت انتخاب قصه خیلی ساده تر می شود با سپاس مجدد
مدیر سیستم :
سلام بله حتما نظر شما رو منتقل میکنیم.
قصه صوتی کودکانه دیگر













مدیر سیستم :
ممنونم از لطف و توجهتون:)