آلن دوست داشت توپبازی کند. ولی نمیتوانست مثل دوستانش توپ را مستقیم به آن دورها پرتاب کند. او خیلی نا امید شده بود و فکر میکرد هرگز نمیتواند این کار را انجام بدهد. ولی دوستانش او را یاد وقتی انداختند که خجالت میکشید و نمیتوانست با خانم کتی صحبت کند یا زمانی که نمیتوانست شنا کند و به میله استخر چسبیده بود ولی با کمک دوستانش موفق شد. بیایید ببینیم وقتی دوستهای آلن او را تشویق میکنند چه اتفاقی میافتد.
قصه صوتی آلن تو میتوانی!



آسیه گرجی
6 دقیقه
0 نفر پسندیدهاند


دیدگاه شما 0 دیدگاه کاربران
قصه صوتی کودکانه دیگر