لاكی مدرسه را دوست داشت. در مدرسه با دوستانش بازی میكرد و از بازی كردن با آنها لذت میبرد. گاهی لاكی ناراحت میشد و كارهای زشتی میكرد. وقتی عصبانی میشد با دوستانش دعوا میكرد. خانم معلم از لاک پشت دانا كمک گرفت. لاک پشت دانا با لاكی صحبت كرد و به او گفت موقعی كه عصبانی میشود چه كار كند...
قصه صوتی وقتی لاکی عصبانی میشود
اضافه به لیست علاقهمندیها
قصه صوتی وقتی لاکی عصبانی میشود
متين محمدی
7 دقیقه
0 نفر پسندیدهاند
دیدگاه شما 0 دیدگاه کاربران
قصه صوتی کودکانه دیگر