قصهی خوبه بگویی ببخشید
زاک برادرش را هل داد و سر او داد زد. وقتی که مادرش دعوای آنها را دید، نگذاشت بازی کنند.…
قصهی قالی هزار و یک شب مادربزرگ (قسمت دوم)
مادربزرگ دستهای شهربانو را بزرگ و قوی می بافد.شهربانو بقچه را برمی دارد و میرود صحرا. مادربزرگ میگوید: «باید تا…
قصهی قالی هزار و یک شب مادربزرگ (قسمت اول)
مادربزرگ دستهای شهربانو را بزرگ و قوی می بافد.شهربانو بقچه را برمی دارد و میرود صحرا. مادربزرگ میگوید: «باید تا…
قصهی اردکها دارند آبتنی میکنند.
اردکه منتظر است پسرعمویش تلفن کند. پسرعمو که تلفن می زند چه میگوید؟ بیایید ببینیم در این کتاب گلنار و…
قصهی زنی با تاجی از گلهای آبی (قسمت دوم)
ناهید هر روز برای آوردن آب، کنار رودخانه میرفت. عادت داشت قبل از پر کردن کوزه کنار رودخانه بنشیند، به…
قصهی زنی با تاجی از گلهای آبی (قسمت اول)
ناهید هر روز برای آوردن آب، کنار رودخانه میرفت. عادت داشت قبل از پر کردن کوزه کنار رودخانه بنشیند، به…
قصهی لاکپشت و مرغابیها
تو هم بعضی وقتها این شکلی میشوی! لاکپشته هم اولش این شکلی بود، ولی شانس آورد که دوستهایش قیافهاش را…
قصهی این کدوی پیرزن است
پیرزن دستهایش را به کمرش میزند و میگوید: «اینطور نمیشود که شما همینطور سرتان را بیندازید پایین و بروید توی…
قصهی جوابهای دردسرساز
«آرجی» نمیداند که وقتی کسی از او تعریف یا انتقاد میکند چه جوابی بدهد و بعضی وقتها هم دوستانش را…
قصهی ایست زورگویی ممنوع
زنگ تفریح من و سهند و آرش و ماهان باهم از کلاس رفتیم بیرون، توی حیاط هم دستهای هم را…
قصهی وقتی سارا مریض میشود
سارا مريض شده بود. بدنش پر بود از دانههای ريز. حالش آنقدر بد بود كه نمیتوانست بازی يا حتی نقاشی…
قصهی خرگوش بازیگوش
كتاب خرگوش بازيگوش كتابی سرگرم كننده و بسيار آموزنده است. به كمک اين كتاب میتوان بچهها را با مزايای «حرف…
قصهی سفر مرد بیلبخند
شکارچی شبها در تالار افتخاراتش میخوابید؛ در اتاق زیرشیروانی مخصوصش که مثل موزه شلوغ و مثل تونل وحشت، ترسناک بود.…
قصهی دختری با موهای وزوزی
لوسی غذای بدبویی میخورد که حال همهی ما را به هم میزند.» لوسی دختر منحصربهفردی است و رالف دوست دارد…
قصهی کی همه چی رو بلده!؟
مامان هر روز به من دیکته میگوید، اما من هردفعه نصفی از کلمهها را غلط مینویسم. خوب قیافهی کلمهها نمیماند…
قصهی فاصلهات را با من حفظ کن!
لوئیس عاشق فضانوردی است، اما دربارهی فضای شخصی چیزی نمیداند... او فاصلهاش را با دیگران رعایت نمیکند، و آنها را…
قصهی شیرها از آمپول نمیترسند!
مولی نگران است. وقت دکتر رفتن مولی ست ولی او نمیخواهد به دکتر برود، انگار کمی میترسد، اما وقتی رفتار…
قصهی فرانکلین فراموش میکند!
آقای موش کور میخواهد به مسافرت برود. فرانکلین از او میخواهد که کارهای خانهاش را به او بسپارد. او آقای…
قصهی وسط حرف دیگران نپر!
لوئیس همیشه وسط حرف دیگران میپرد. به نظر خودش فکرهای مهمی در سر دارد و هروقت حرفی برای گفتن دارد،…
قصهی اجازه بگیریم!
آرجی باز هم تنبیه شده چون یادش رفته است اجازه بگیرد. چند روز پیش بهجای اینکه سوار سرویس مدرسه شود،…
در بخش قصهها شما میتوانید داستانهای ما را به صورت صوتی بشنوید. کتابهای صوتی در اکثر موارد جذابیت بیشتری برای کودکان دارند. میتوانید از قصههای نردبان برای تقویت مهارتهای شنیداری و یا بهجای قصه شب برای خواب کودکان استفاده کنید.