قصهی دزدهای ساحلی
مامانلاکی صدا زد: «لاکتاش! لاکتاش!» اما صدایی از کسی درنیامد. بابالاکی با خنده گفت: «نیست دیگه. ده بار صداش کردی…
قصهی آقای پیتون پاپیونی
آقای پیتون ساکت و آرام خزید گوشهی قفسش و گوله شد توی خودش. کلاه و پاپیونش را درآورد و انداخت…
قصهی اتفاق بد برای همه پیش میآید!
«شرمن» مثل خیلی از بچههای دیگر زندگی شادی داشت تا اینکه یک روز بدون اینکه خودش بخواهد یک اتفاق بد…
قصهی فهمیدم چیکار کنم!
بیا بریم بازی! بریم بازی! چرا هی میگویم بیا بریم بازی؟ چون من شوتکم. همان شوتکی که بازی کردن را…
قصهی چرا، چرا و بازهم چرا؟
بیا بریم بازی! بریم بازی! چرا هی میگویم بیا بریم بازی؟ چون من شوتکم. همان شوتکی که بازی کردن را…
قصهی از لاکپشتها چه خبر؟
دیگر وقت به دنیا آمدن بچه لاکپشتهاست. شوکا و گینی، سنگهای کوچک ساحل را جمع کردند و رنگ کردند و…
قصهی بگذار فکر کنم
بیا بریم بازی! بریم بازی! چرا هی میگویم بیا بریم بازی؟ چون من شوتکم. همان شوتکی که بازی کردن را…
قصهی پس کی برم بازی
بیا بریم بازی! بریم بازی! چرا هی میگویم بیا بریم بازی؟ چون من شوتکم. همان شوتکی که بازی کردن را…
قصهی لذت بخشش
حكايت بخشش حكايت جوجهتيغي و موش كوري است كه در زمستان هر دو در يك سوراخ كوچك لانه كردهاند. بخشش…
قصهی پیشی کوچولو موشک مال توست
پی...شی...کوچولو! اگر همسایهی ریحانه و پیشی کوچولویش باشید، روزی چندبار صدای ریحانه را می شنوید که اینجوری پیشی کوچولو را…
قصهی خوابم نمیآید
شب شده و ماه توی اسمان اسن اما مهتاب دلش نمیخواهد بخوابد. چیزی توی خوابیدن هست که مهتاب را میترساند.…
قصهی همه چیز را نمیتوان چسباند اما…
مامان بزرگ روی مبل خوابیده بود و مهتاب تصمیم گرفت برود آزمایش «آدم وقتی خواب است میبیند یا نه» روی…
قصهی خانم آلای شلخته
کی گفته شلخته زندگی کردن عیب دارد؟ خیلی هم کیف میدهد. میتوانی برای خودت لم بدهی و هلههوله بخوری و…
قصهی امیلی و گلهای پرندهی بن
«من دیگر هیچوقت نقاشیهای رنگ و وارنگ نمیکشم.» در روزهای بعد امیلی فقط ابرهای تیرهی بارانی و خانههایی با در…
قصهی پیشی کوچولو بیشتر، بیشتر، بیشترتر
پی...شی...کوچولو! اگر همسایهی ریحانه و پیشی کوچولویش باشید، روزی چندبار صدای ریحانه را می شنوید که اینجوری پیشی کوچولو را…
قصهی اندوه بالابان (قسمت دوم)
از وقتی این غریبه پاشو گذاشته بود روی لنج، ناخدا ساکت و مرموز شده بود. مندو پرسید: «ناخدا راست میگه؟…
قصهی اندوه بالابان (قسمت اول)
از وقتی این غریبه پاشو گذاشته بود روی لنج، ناخدا ساکت و مرموز شده بود. مندو پرسید: «ناخدا راست میگه؟…
قصهی من هم نگاه نکرده بودم
بیا بریم بازی! بریم بازی! چرا هی میگویم بیا بریم بازی؟ چون من شوتکم. همان شوتکی که بازی کردن را…
قصهی جغد پرچونه
لیسی واکر داستان جغد پرحرفی است که همیشه حرف میزند. سر غذا، سرکلاس، موقع فیلم تماشا کردن و خلاصه همیشه...…
در بخش قصهها شما میتوانید داستانهای ما را به صورت صوتی بشنوید. کتابهای صوتی در اکثر موارد جذابیت بیشتری برای کودکان دارند. میتوانید از قصههای نردبان برای تقویت مهارتهای شنیداری و یا بهجای قصه شب برای خواب کودکان استفاده کنید.