جدیدترین ‌ها
قصه صوتی به چپ، چپ! به راست، راست!

قصه صوتی به چپ، چپ! به راست، راست!

پگی عاشق رژه رفتن دوروبر خانه‌شان است. خیلی هم دوست دارد رژه‌ی بچه‌ها را در مدرسه رهبری کند. ولی او دست راست و چپ را بلد نیست و نمی‌داند کی به چپ برود و کی به راست! پس خانم معلم یک روبان قرمز رنگ از جیبش بیرون می‌آورد و آن را به دست راست پگی گره می‌زند. پگی دیگر می‌داند کی به راست و کی به چپ حرکت کند. حالا او گروه خود را برای رژه آماده می‌کند.
time 8
play بشنوید
قصه صوتی کی چه‌کاره است؟

قصه صوتی کی چه‌کاره است؟

تامی و پدرش به پارک می‌روند. اما سر راه، بعضی جاها توقف می‌کنند تا پدر تامی پوسترهای مسابقه‌ی دو را در محله پخش کند. آن‌ها پیش خانم دکتر، آقای آتش‌نشان، افسر پلیس و آقای کتابدار رفتند. تامی چیزهای زیادی درباره‌ی کارهایی که این افراد در جامعه انجام می‌دهند یاد گرفت. بیایید ببینیم تامی چه چیزهایی درباره‌ی این شغل‌ها آموخته است.
time 7
play بشنوید
قصه صوتی بهترین معلم دنیا

قصه صوتی بهترین معلم دنیا

کریتر معلمش را خیلی دوست داشت و می‌خواست برای روز معلم یک هدیه‌ی خیلی خوب برایش درست کند ولی صبح که بیدار شد و خواست هدیه‌اش را ببرد دید که سگ آمده توی خانه و خرابش کرده...

کتاب بهترین معلم دنیا از مجموعه ماجراهای کریتر کوچولو نوشته مرسر مایر است که هایده کروبی آن را به فارسی برگردانده و انتشارات نردبان آن را در 24 صفحه منتشر نموده است.

time 6
play بشنوید
قصه صوتی من کوچک نیستم!

قصه صوتی من کوچک نیستم!

من می‌خواهم بروم توی جنگل چادر بزنم و بخوابم. مامانم می‌گوید که من یک کم برای این کار کوچکم و باید در حیاط چادر بزنم. فکر بدی هم نیست برای همین یک جای خوب برای چادر زدن پیدا می‌کنم و ...

کتاب من کوچک نیستم! از مجموعه ماجراهای کریتر کوچولو نوشته مرسر مایر است که هایده کروبی آن را به فارسی برگردانده و انتشارات نردبان آن را در 24 صفحه منتشر نموده است.

time 6
play بشنوید
قصه صوتی دیدی گم شدیم!

قصه صوتی دیدی گم شدیم!

شاتو خسته شد. نشست کنار دیوار و گفت: «دیدی گم شدیم، پیدا هم نمی‌شیم؟» و چشم‌هایش اشکی شد. چشم‌های شوتک هم می‌خواست اشکی بشود، اما شوتک...
-هوووووممم...
اول یک نفس عمیق کشید و بعد...
-اووووممم
فکر کرد و فکر کرد و..
time 7
play بشنوید
قصه صوتی پول علف خرس نیست!

قصه صوتی پول علف خرس نیست!

خواهر خرسی و برادر خرسی خیلی چیزها را خوب می‌دانند؛ مثلاً می‌دانند کجا می‌شود گل‌های خیلی قشنگ پیدا کرد، کجا تمشک‌های آبدار و خوشمزه دارد، جایی که بهترین عسل را می‌توان پیدا کرد کجاست. ولی بعضی چیزها را هم خوب نمی‌دانند، مثل صرفه جویی و پس انداز کردن. تا این‌ که یک روز باباخرسی خیلی از دست آن‌ها عصبانی می‌شود و ...
time 11
play بشنوید
قصه صوتی ای وای، گم شدم!

قصه صوتی ای وای، گم شدم!

سارا از اینکه با همکلاسی‌هایش به گردش علمی می‌رود خیلی خوشحال است. اما وقتی جلوی یک مغازه می‌ایستد، دوستانش را گم می‌کند و نمی‌تواند آن‌ها را پیدا کند. سارا سعی می‌کند آرام باشد و فکر کند. او اطلاعات شخصی خود و نشانی خانه را می‌داند. پس از یک بزرگتر کمک می‌گیرد و به او می‌گوید که گم شده است...
time 8
play بشنوید
قصه صوتی باید تصمیم بگیری کامیل

قصه صوتی باید تصمیم بگیری کامیل

کامیل خیلی هیجان‌زده است؛ چون در مدرسه یک برنامه‌ی تازه دارند. کامیل نمی‌تواند تصمیم بگیرد که بادبادک درست کند یا سبزی بکارد؟ او هر دو کار را دوست دارد. ولی باید فقط یکی را انتخاب کند. او تصمیم می‌گیرد وارد گروه باغبانی شود. حالا باید تصمیم‌های دیگری بگیرد. چه نوع سبزی‌ای را بیشتر دوست دارد؟ گلدان چه رنگی انتخاب کند؟ ببینید کامیل چطور این همه تصمیم می‌گیرد؟
time 7
play بشنوید
قصه صوتی چه کفش‌های مسخره‌ای!

قصه صوتی چه کفش‌های مسخره‌ای!

سارا کفش‌های صورتی تازه‌اش را خیلی دوست دارد. اما وقتی آن‌ها را می‌پوشد، یکی از پسرها در مدرسه مسخره‌اش می‌کند. از آن روز به بعد مایکل هرجا سارا را می‌بیند سربه‌سرش می‌گذارد. سارا خیلی ناراحت است و تصمیم می‌گیرد دیگر به حرف‌های مایکل گوش ندهد یا از او دور شود. حتی از خانم معلم کمک می‌گیرد که با مایکل صحبت کند. بالاخره سارا یاد می‌گیرد چطور جلوی او بایستد و نگذارد اذیتش کند.
time 7
play بشنوید
قصه صوتی عجب شانسی!

قصه صوتی عجب شانسی!

کریتر کوچولو سکه‌ای را از روی زمین برمی‌دارد. اول فکر می‌کند که سکه برایش شانس می‌آورد ولی بعد پشت هم بدشانسی می‌آورد و ...

time 5
play بشنوید