من وقتی میترسم این شکلی میشوم. تو وقتی میترسی چه شکلی میشوی؟ مثل خروسه؟ یا مثل موشه؟ شاید هم مثل هر دوتایشان. مگر آنها چه شکلی بودند؟ یک شکلهایی که هم باید بخوانی هم باید ببینی، پس ورق بزن.
سموئل ترسوزوروس از خیلی چیزها میترسد. او از عنکبوت، صداهای عجیب، سایهها در شب و تنها ماندن میترسد.
آیا روزی می رسد که بر ترسش غلبه کند؟
مجموعه کتابهای احساسات دایناسوری دربارهی هیجانات کودکان است و اینکه چگونه با این احساسات مشکلآفرین برخورد کنند. کتابهایی بامزه و سرگرمکننده که بچهها دوست دارند بارها و بارها آنها را بخوانند.
سوفی خجالتیوزوروس دایناسوری بسیار خجالتی است. او وقتی در مهمانیها با فرد جدیدی آشنا میشود، یا مجبور میشود برای همکلاسیهایش در کلاس صحبت کند، دستپاچه میشود، آیا روزی میرسد که او دیگر خجالتی نباشد؟
مجموعه کتابهای احساسات دایناسوری دربارهی هیجانات کودکان است و این که چگونه با این احساسات مشکلآفرین برخورد کنند. کتابهایی بامزه و سرگرمکننده که بچهها دوست دارند بارها و بارها آنها را بخوانند.
فرانکلین به خوبی و خوشی زندگی میکرد و دوستان زیادی داشت. هیچ وقت به فکر پیدا کردن دوستی جدید نبود، تا این که یک روز خانوادهی جدیدی از سرزمینهای شمال به محلهی آنها اسبابکشی کردند. خانوادهی گوزن غولپیکر بودند و فرانکلین خیلی از آنها ترسیده بود. بچهی آنها هم سنوسال فرانکلین بود. روز اول مدرسه هیچکس با گوزن بازی نکرد. ولی آقای جغد با فرانکلین صحبت کرد و ...