قصهی کی چهکاره است؟
تامی و پدرش به پارک میروند. اما سر راه، بعضی جاها توقف میکنند تا پدر تامی پوسترهای مسابقهی دو را در محله پخش کند. آنها پیش خانم دکتر، آقای آتشنشان، افسر پلیس و آقای کتابدار رفتند. تامی چیزهای زیادی دربارهی…
تامی و پدرش به پارک میروند. اما سر راه، بعضی جاها توقف میکنند تا پدر تامی پوسترهای مسابقهی دو را در محله پخش کند. آنها پیش خانم دکتر، آقای آتشنشان، افسر پلیس و آقای کتابدار رفتند. تامی چیزهای زیادی دربارهی…
کریتر معلمش را خیلی دوست داشت و میخواست برای روز معلم یک هدیهی خیلی خوب برایش درست کند ولی صبح که بیدار شد و خواست هدیهاش را ببرد دید که سگ آمده توی خانه و خرابش کرده...
من میخواهم بروم توی جنگل چادر بزنم و بخوابم. مامانم میگوید که من یک کم برای این کار کوچکم و باید در حیاط چادر بزنم. فکر بدی هم نیست برای همین یک جای خوب برای چادر زدن پیدا میکنم و…
همراهان همیشگی نردبان سلام با توجه به سابقه 5 سالهی فروش آنلاین نردبان از شما میخواهیم برای اعتماد بیشتر و دریافت نماد اطمینان ستارهدار از طرق لینک زیر در نظرسنجی نردبان شرکت نمایید. https://ecrating.ir/Clientdomains پیشاپیش از حسن همکاری شما…
شاتو خسته شد. نشست کنار دیوار و گفت: «دیدی گم شدیم، پیدا هم نمیشیم؟» و چشمهایش اشکی شد. چشمهای شوتک هم می خواست اشکی بشود، اما شوتک ... -هوووووممم... اول یک نفس عمیق کشید و بعد... -اووووممم فکر کرد…
خواهر خرسی و برادر خرسی خیلی چیزها را خوب میدانند؛ مثلاً میدانند کجا میشود گلهای خیلی قشنگ پیدا کرد، کجا تمشکهای آبدار و خوشمزه دارد، جایی که بهترین عسل را میتوان پیدا کرد کجاست. ولی بعضی چیزها را هم خوب…
نوروز تو راهه ما ایرانیها از قدیم رسم داشتیم با اومدن سال جدید رخت و لباس نو کنیم، خونه تکونی کنیم، به دید و بازدید بریم و بزرگترها همیشه به کوچیکترها عیدی بدن. امسال اما کرونا اجازه نمیده که ما…
سارا از اینکه با همکلاسیهایش به گردش علمی میرود خیلی خوشحال است. اما وقتی جلوی یک مغازه میایستد، دوستانش را گم میکند و نمیتواند آنها را پیدا کند. سارا سعی میکند آرام باشد و فکر کند. او اطلاعات شخصی خود…
کامیل خیلی هیجانزده است؛ چون در مدرسه یک برنامهی تازه دارند. کامیل نمیتواند تصمیم بگیرد که بادبادک درست کند یا سبزی بکارد؟ او هر دو کار را دوست دارد. ولی باید فقط یکی را انتخاب کند. او تصمیم میگیرد وارد…
سارا کفش های صورتی تازهاش را خیلی دوست دارد. اما وقتی آنها را می پوشد، یکی از پسرها در مدرسه مسخرهاش میکند. از آن روز به بعد مایکل هرجا سارا را میبیند سربهسرش میگذارد. سارا خیلی ناراحت است و تصمیم…