قصهی پسر شکمو و هیولای پاستیلی
رانی شکلات و شیرینی خیلی دوست دارد و تمام مدت مشغول خوردن است. تا اینکه یک شب با یک پاستیل خرسی غولپیکر مواجه میشود که همه چیز را میبلعد. باید برای نجات شهرش از دست پاستیل خرسی دست به کار…
رانی شکلات و شیرینی خیلی دوست دارد و تمام مدت مشغول خوردن است. تا اینکه یک شب با یک پاستیل خرسی غولپیکر مواجه میشود که همه چیز را میبلعد. باید برای نجات شهرش از دست پاستیل خرسی دست به کار…
بتی خرگوش آتش پاره است. او میخواهد ستاره فوتبال شود. اما چون نمی تواند گل بزند، ناامید میشود. بتی خرگوشه تصمیم میگیرد دیگر فوتبال بازی نکند اما برادرش او را راضی میکند که فوتبال را کنار نگذارد....
من یک چنگالم. من عاشق کارم هستم. کارم خیلی مهم استچون به آدمها در غذا خوردن کمک میکنم. قبلاً سرم خیلی شلوغ بود اما این روزها بیکارم چون همه میگویند بو میدهم. آخر من حمام کردن را دوست ندارم... کودکان…
شازدهفرفره دوست ندارد بخوابد، برای همین مدام بهانه می گیرد؛ آب میخواهد میترسد خوابش نمیآید، تا اینکه بالاخره....
بلا دلش میخواهد همیشه برنده باشد. او در باشگاه تابستانی هم مدام دنبال برنده شدن است و برای همین نمیتواند با بقیه خوشرفتار باشد. بلاخره نل، مربی باشگاه با او صحبت میکند...
آیا خواهرخرسی باید به خاطر دوستهایش، دختر تازهوارد مدرسه را نادیده بگیرد؟ این داستان به بچهها نشان میدهد که مهربان بودن همیشه هم ساده نیست. ولی همیشه انتخاب درستی است.
آن روز که اژدها کوچولو از خواب بیدار شد، بیدلیل عصبانی و بدخلق بود. او پاهایش را به زمین میکوبید و سوراخهای بینیش دود بلند میشد. دوستان اژدها کوچولو که دیدند اوضاع این طوری است، دیگر با او بازی نکردند…
فرانکلین بچه لاکپشتی است که خیلی کارها بلد است؛ مثلاً میتواند در لاک تنگ و تاریکش تنهایی بخوابد، البته اگر برایش قصه شبش را گفته باشند و چراغ خوابش را هم روشن کرده باشند و یک لیوان آب هم برایش…
فرانکلین روز خوبی را نگذرانده بود و احساس میکرد دیگر کسی دوستش ندارد و کسی به او اهمیت نمیدهد. او تصمیم گرفت از خانه فرار کند و دوستان و مدرسه و خانهی جدیدی برای خودش پیدا کند. اما کمی از…
این کتاب به دو موضوع مشکلساز میپردازد: برنده شدن و غر زدن. وقتی یک روز مندل روی شانس نیست، مادرش کمکش میکند بفهمد که همهی کارهای زندگی رقابت نیست. در حقیقت، باخت میتواند آدم را قویتر کند! مامان میگوید اگرچه…
هیچکس به برایان محل نمیگذارد، انگار که نامرئی است. بازی نمیدهند و به جشن تولد دعوتش نمیکنند برای همین خیلی غصه میخورد تا اینکه یک روز دانشآموز جدیدی آمد توی کلاسشان و همه چیز تغییر کرد...
لوسی یک کرم شبتاب است و در گروهشان از همه باهوشتر است و بهتر پرواز میکند. اما نوری از او نمیتابد! پس وقتی که یک وزغ بدجنس و گروهش مخفیانه نقشهای شرورانه میکشند، آیا لوسی میتواند دوستانش را نجات دهد؟