جدیدترین ‌ها
قصه صوتی ترس فرفری از صداهای بلند

قصه صوتی ترس فرفری از صداهای بلند

اسم بره كوچولوی قصه‌ی ما فرفری بود. او دوست داشت بازی كند و صدای قورقور قورباغه‌ها را بشنود ولی از صداهای بلند می‌ترسيد. از صدای تراكتور، گاو، رعد و برق و... هر وقت صدای بلند می‌شنيد، پنهان می‌شد. پدرش متوجه شد كه فرفری خيلی می‌ترسد پس همراه او راه افتاد، تا بگويد كه هيچ‌ كدام از اين چيزها ترس ندارد. در راه حيوانات زيادی ديدند و سر و صداهای بلندی شنيدند ولی ...

time 7
play بشنوید
قصه صوتی کاش تنها نبودم (نگار عجایبی)

قصه صوتی کاش تنها نبودم (نگار عجایبی)

گاهی به‌ اندازه‌ای عصبانی می‌شويم كه تنها آرزویمان اين است كه ديگران تنهایمان بگذارند! يک شب، پسر كوچولويی كه همين آرزو را می‌كند، به آرزويش می‌رسد. وقتي از خواب بيدار می‌شود، خود را در يک جزيره‌ی كوچک می‌يابد كه در آسمان شناور است و شگفت‌انگيزترين چيزها را در آن‌‌ جا می‌بيند. طلوع و غروب ماه و رقص ستاره‌ها در آسمان. ستاره‌های نورافشان پيش چشمان حيرت‌زده‌اش به پرنده‌های سفيد تبديل می‌شوند! پسربچه كه جادوی آسمان افسونش كرده است، چيز ديگری را در دل آرزو می‌كند. آرزويش اين است كه از اين جهان زيبا سهمی هم به پدر و مادرش و حتی به خواهر كوچولويش بدهد! كاش می‌توانست به خانه برگردد...
time 6
play بشنوید
قصه صوتی مدرسه چه خوبه

قصه صوتی مدرسه چه خوبه

لولا درمورد مدرسه رفتن مطمئن نيست. به هر حال وقتي دلش نمي‌خواهد هر بار بيشتراز ده بيسكويت بخورد، چرا بايد شمردن اعداد بزرگ‌تر از ده را ياد بگيرد؟ وقتي تلفن هست، چه نيازي به نامه نوشتن دارد؟ اما برادر بزرگ‌تر لولا، او را قانع مي‌كند كه مدرسه رفتن به زحمتش مي‌ارزد و دوست نامرئي لولا، نيز به مدرسه مي‌رود.
time 6
play بشنوید
قصه صوتی جادوگر دهکده‌ی سبز

قصه صوتی جادوگر دهکده‌ی سبز

روزي روزگاري پيرمردي در دهكده‌ي سبز زندگي مي‌كرد. او عاشق طبيعت بود ولي اهالي دهكده زباله مي‌ريختند و طبيعت زيبا را آلوده مي‌كردند. او هر روز گوني به دست در جاده راه مي‌افتاد و زباله‌ها را جمع مي‌كرد. پيرمرد از جمع كردن زباله‌ها خسته شده بود كه ناگهان...
time 14
play بشنوید