
قصه صوتی چرا و چرا؟ بازم چرا؟
بیا بریم بازی! بریم بازی!
چرا هی میگویم بیا بریم بازی؟ چون من شوتکم. بازی کردن را هم خیلی دوست دارم. خب! بعضی وقتها هم موقع بازی دسته گل به آب میدهم. مثل چی؟ مثل گلدان شکستهی عمو شیتو، مثل ماشین خراب گردالو، مثل دیر رسیدن به اردو و ... ولی من خیلی چیزها هم یاد میگیرم مثل کاردستی درست کردن با قیچی، مثل دوست پیدا کردن با سیب، مثل بالا رفتن از سرسره بیپله، مثل گوش نکردن به بعضی حرفها و کلی چیزهای خوب دیگر. دوست داری ماجراهایم را بخوانی؟ ماجراهای من در سیزده کتاب چاپ شده که این کتاب یکی از آنهاست.



قصه صوتی از لاکپشتها چه خبر؟



قصه صوتی بگذار فکر کنم (دربارهی حل مسئله و تصمیمگیری)
بیا بریم بازی! بریم بازی!
چرا هی میگویم بیا بریم بازی؟ چون من شوتکم. بازی کردن را هم خیلی دوست دارم. خب! بعضی وقتها هم موقع بازی دسته گل به آب میدهم. مثل چی؟ مثل گلدان شکستهی عمو شیتو، مثل ماشین خراب گردالو، مثل دیر رسیدن به اردو و ... ولی من خیلی چیزها هم یاد میگیرم. مثل کاردستی درست کردن با قیچی، مثل بالا رفتن از سرسره بی پله، مثل دوست پیدا کردن با سیب، مثل گوش نکردن به بعضی حرفها و کلی چیزهای خوب دیگر



قصه صوتی پس کی بروم بازی؟ (دربارهی همدلی)
بیا بریم بازی! بریم بازی!
چرا هی میگویم بیا بریم بازی؟ چون من شوتکم. بازی کردن را هم خیلی دوست دارم. خب! بعضی وقتها هم موقع بازی دسته گل به آب میدهم. مثل چی؟ مثل گلدان شکستهی عمو شیتو، مثل ماشین خراب گردالو، مثل دیر رسیدن به اردو و ... ولی من خیلی چیزها هم یاد میگیرم. مثل کاردستی درست کردن با قیچی، مثل بالا رفتن از سرسره بی پله، مثل دوست پیدا کردن با سیب، مثل گوش نکردن به بعضی حرفها و کلی چیزهای خوب دیگر.
دوست داری ماجراهایم را بخوانی؟ ماجراهای من در سیزده کتاب چاپ شده که این کتاب یکی از آنهاست.



قصه صوتی لذت بخشش



قصه صوتی کاش تنها نبودم



قصه صوتی پیشی کوچولو! موشک مال توست



قصه صوتی خوابم نمیآید (ماجراهای مهتاب)



قصه صوتی همهچیز را نمیتوان چسباند اما... (ماجراهای مهتاب)
مامان بزرگ روی مبل خوابیده بود و مهتاب تصمیم گرفت برود آزمایش «آدم وقتی خواب است میبیند یا نه» روی او انجام دهد. آرام آرام رفت طرف مادربزرگ اما یکهو، پایش رفت روی یک چیزی و تقی صدای شکستن آمد. زیرپایش را که نگاه کرد...



قصه صوتی خانم آلای شلخته

