
قصه صوتی شهر نجارها (قسمت اول)
روزگار طوری میگذشت که انگار از اهالی شهر ما خوشبختتر و معروفتر وجود ندارد، اما همه خوب میدانستند که آن خوشبختی را مدیون چه کسی هستند. مردی که خود را خالق دنیای چوبی میدانست و نامش چوبان بود.



قصه صوتی شلخته



قصه صوتی دوست تازه چه خوبه!



قصه صوتی اشباح جنگلی (قسمت دوم)



قصه صوتی اشباح جنگلی (قسمت اول)



قصه صوتی ماسک کاغذی
خانم نقاشی روی دیوارهای کلاسمان را پر کرده از نقاشیهای رنگیرنگی. روی دیوار ته کلاس یک مدرسهی جنگلی کشیده بود، با یک عالمه حیوان که هر کدامشان داشتند یک کاری میکردند، سنجاب مشق مینوشت، خرگوش آواز میخواند، روباه توپ بازی میکرد، موش نقاشی میکشید ... چون که من از همهی بچههای کلاس کوچولوتر بودم و همیشه نقاشی میکشیدم، امید اسمم را گذاشته بود موشان.



قصه صوتی از همه بدم میآید



قصه صوتی چه جوری برگردم؟



قصه صوتی بادکنک غمگین چطور خوشحال شد؟
من یک بادکنک غمگینم. قرار بود یک بادکنک معمولی باشم ولی مدتی است که خیلی ناراحتم. اصلا حال و حوصلهی هیچ چیز را ندارم. بادم خالی شده و نخی که به من بسته بودند، گره خورده است.
بادکنکهای دیگر هم نگران من هستند و هرکدام سعی دارد یک طوری به من کمک کند.
با مطالعهی این کتاب، کودکان پا به پای بادکنک افسرده با مشکلات و مسائل او آشنا میشوند و روشهای مقابله با افسردگی را میآموزند.



قصه صوتی همینه که هست
ملوین عاشق کولهپشتی دایناسوری است؛ اصلاً دوست ندارد آخر صف باشد و ترجیح میدهد به جای مدادشمعی با ماژیک نقاشی بکشد. اما همیشه همه چیز آن طور که او دوست دارد پیش نمیرود و او باید قبول کند: «همینه که هست.»

