
قصه صوتی خوبه بگویی ببخشید
زاک برادرش را هل داد و سر او داد زد. وقتی که مادرش دعوای آنها را دید، نگذاشت بازی کنند. زاک به اتاقش رفت و هر کار کرد نتوانست خودش را سرگرم کند تا این که مادرش سر صحبت را با او باز کرد...
کتاب خوبه بگویی ببخشید نوشته ویلیام مالکهی را مریم رضازاده به فارسی برگردانده و انتشارات نردبان آن را در 36 صفحه منتشر کرده است. این کتاب از بهترین آثار داستانی در زمینه آموزش مهارتهای زندگی به کودکان به شمار میرود.
12
بشنوید 
قصه صوتی قالی هزار و یک شب مادربزرگ (قسمت دوم)
10
بشنوید 
قصه صوتی قالی هزار و یک شب مادربزرگ (قسمت اول)
11
بشنوید 
قصه صوتی اردکها دارند آبتنی میکنند
8
بشنوید 
قصه صوتی زنی با تاجی از گلهای آبی (قسمت دوم)
7
بشنوید 
قصه صوتی زنی با تاجی از گلهای آبی (قسمت اول)
10
بشنوید 
قصه صوتی لاکپشت و مرغابی
تو هم بعضی وقتها این شکلی میشوی! لاکپشته هم اولش این شکلی بود، ولی شانس آورد که دوستهایش قیافهاش را دیدند و دست به کار شدند و ... تو که نمیخواهی همینجا قصه را برایت تعریف کنم؟ میخواهی؟ پس ورق بزن برو اول کتاب، قصه را بخوان.
7:50
بشنوید 
قصه صوتی این کدوی پیرزن است
14
بشنوید 
قصه صوتی جوابهای دردسرساز
«آرجی» نمیداند که وقتی کسی از او تعریف یا انتقاد میکند چه جوابی بدهد و بعضی وقتها هم دوستانش را از خودش میرنجاند. اما کمکم میفهمد که نظر دیگران به او کمک میکند تا بهتر بشود و یاد میگیرد با کسی که نظرش را دربارهی او میگوید چطور برخورد کند.
14
بشنوید 
قصه صوتی ایست! زورگویی ممنوع
زنگ تفریح من و سهند و آرش و ماهان باهم از کلاس رفتیم بیرون، توی حیاط هم دستهای هم را گرفته بودیم، هر بار که امید میخواست خوراکیهایمان را از دستمان بکشد چهارنفری میگفتیم: «ایست!» بالاخره امید مجبور شد زنگ تفریح دوم برای خودش از بوفهی مدرسه خوراکی بخرد چون فهمید زورش به گروه مرد عنکبوتی نمیرسد.
14
بشنوید


