جدیدترین ‌ها
قصه صوتی اشباح جنگلی (قسمت اول)

قصه صوتی اشباح جنگلی (قسمت اول)

همیشه فکر می‌کردم زندگی در جنگل خیلی هیجان‌انگیز است. فکرش را بکنید، شب توی خانه‌ی جنگلی‌تان هستید که یکهو زنگ خانه‌تان را می‌زنند. پشت در، جوجه بلدرچین درخت پشتی است، برایشان مهمان سرزده آمده و مادرش او را فرستاده تا برای نیمرو از شما چهارتا تخم بلدرچین بگیرد. یا مثلاً در حال پیاده‌روی توی جنگل ممکن است چشمتای به یک گل زیبا بیفتد. همین که خم می‌شوید تا گل را بو کنید،‌ یکهو گل دهانش را باز می‌کند و شما را می‌بلعد. برای همین آن روز تنها و تنها به یک‌ چیز فکر می‌کردم: گذراندن شب در جنگل.
time 10
play بشنوید
قصه صوتی ماسک کاغذی

قصه صوتی ماسک کاغذی

خانم نقاشی روی دیوارهای کلاسمان را پر کرده از نقاشی‌های رنگی‌رنگی. روی دیوار ته کلاس یک مدرسه‌ی جنگلی کشیده بود، با یک عالمه حیوان که هر کدامشان داشتند یک کاری می‌کردند، سنجاب مشق می‌نوشت، خرگوش آواز می‌خواند، روباه توپ بازی می‌کرد، موش نقاشی می‌کشید ... چون که من از همه‌ی بچه‌های کلاس کوچولوتر بودم و همیشه نقاشی می‌کشیدم، امید اسمم را گذاشته بود موشان.

time 11
play بشنوید
قصه صوتی از همه بدم می‌آید

قصه صوتی از همه بدم می‌آید

امروز ملكه‌ی زنبورهای عسل اصلاً حال خوبی ندارد، خيلی عصبانی است و از همه متنفر است. اما پس از تحمل سختی‌های زياد، می‌فهمد كه فقط با گفتن یک كلمه‌‌ی جادويی... زندگی برايش آسان‌تر خواهد شد.
time 10
play بشنوید
قصه صوتی چه‌ جوری برگردم؟

قصه صوتی چه‌ جوری برگردم؟

خرگوش گفت: «آخه نور اون خونه خوب نیست. چه‌ جوری برگردم؟» طاها گفت: «تو برگرد. هرچی تو بگی.» صدای بوق اتوبوس آمد. طاها خوشحال شد. خرگوش از اتوبوس پیاده شد. خرگوش رفت آشپزخانه و گفت: «پرده آشپزخونه رو بزن و لامپشو خاموش کن، وگرنه من می‌رم.»
time 5
play بشنوید
قصه صوتی بادکنک غمگین چطور خوشحال شد؟

قصه صوتی بادکنک غمگین چطور خوشحال شد؟

من یک بادکنک غمگینم. قرار بود یک بادکنک معمولی باشم ولی مدتی است که خیلی ناراحتم. اصلا حال و حوصله‌ی هیچ چیز را ندارم. بادم خالی شده و نخی که به من بسته بودند، گره خورده است.

بادکنک‌های دیگر هم نگران من هستند و هرکدام سعی دارد یک طوری به من کمک کند.

با مطالعه‌ی این کتاب، کودکان پا به پای بادکنک افسرده با مشکلات و مسائل او آشنا می‌شوند و روش‌های مقابله با افسردگی را می‌آموزند.

time 13
play بشنوید
قصه صوتی همینه که هست

قصه صوتی همینه که هست

ملوین عاشق کوله‌پشتی دایناسوری است؛ اصلاً دوست ندارد آخر صف باشد و ترجیح می‌دهد به جای مدادشمعی با ماژیک نقاشی بکشد. اما همیشه همه چیز آن‌ طور که او دوست دارد پیش نمی‌رود و او باید قبول کند: «همینه که هست.»

time 8
play بشنوید
قصه صوتی کره الاغ لجباز

قصه صوتی کره الاغ لجباز

تامی بعضی وقت‌ها که ناراحت می‌شود، دست به سینه می‌ایستد، پاهایش را به زمین می‌کوبد و اخم می‌کند. بدعنق می‌شود و بهانه می‌گیرد. به حرف پدر و مادرش گوش نمی‌کند و کلافه است. ولی بالاخره تامی کم‌کم یاد می‌گیرد آرام باشد، کمی فکر کند، یک نفس عمیق بکشد یا در مورد ناراحتی‌اش با کسی حرف بزند و تا ده بشمارد تا حالش بهتر شود.

time 6
play بشنوید
قصه صوتی این‌قدر ناامید نباش!

قصه صوتی این‌قدر ناامید نباش!

زاک و خانواده‌اش به ساحل می‌روند ولی زاک روز بدی را پشت سر می‌گذارد. هیچ‌ چیز درست پیش نمی‌رود و او نا امید می‌شود. در این کتاب کودکان و والدین با این قهرمان شگفت‌انگیز کوچک آشنا می‌شوند و همراه با او یاد می‌گیرند چطور بر نا امیدی غلبه کنند و شاد باشند، حتی وقتی هیچ‌ چیز درست پیش نمی‌رود.

time 12
play بشنوید
باغی که درخت نداشت (قسمت دوم)

باغی که درخت نداشت (قسمت دوم)

نهال وسط آسمان یک خورشید می‌کشد و نارنج‌ها را نارنجی می‌کند. غول بزرگ می‌گوید: «حالا باید چهار چشمی مواظب نارنج‌ها باشیم که کسی آن‌ها را نچیند.» غول متوسط می‌گوید: «صدای سم اسب می‌آید.» غول کوچک می‌گوید: «شاهزاده دارد نزدیک می‌شود. او هنوز هم عاشق دختر نارنج است.» اما قبل از شاهزاده نهال دست دراز می‌کند و رسیده‌ترین نارنج را می‌چیند. نارنج‌های دیگر می‌گویند: «آهای چید! آهای برد.»

time 13
play بشنوید
باغی که درخت نداشت (قسمت اول)

باغی که درخت نداشت (قسمت اول)

نهال وسط آسمان یک خورشید می‌کشد و نارنج‌ها را نارنجی می‌کند. غول بزرگ می‌گوید: «حالا باید چهار چشمی مواظب نارنج‌ها باشیم که کسی آن‌ها را نچیند.» غول متوسط می‌گوید: «صدای سم اسب می‌آید.» غول کوچک می‌گوید: «شاهزاده دارد نزدیک می‌شود. او هنوز هم عاشق دختر نارنج است.» اما قبل از شاهزاده نهال دست دراز می‌کند و رسیده‌ترین نارنج را می‌چیند. نارنج‌های دیگر می‌گویند: «آهای چید! آهای برد.»

time 7
play بشنوید