جدیدترین ‌ها
قصه صوتی فرانکلین می‌بخشد

قصه صوتی فرانکلین می‌بخشد

وقتی خانواده‌ی فرانکلین برای پیک‌نیک کنار برکه رفته بودند، تنگ ماهی فرانکلین از دست خواهرش می‌افتد و ماهی عزیزش در برکه رها می‌شود. فرانکلین نمی‌تواند خواهرش را ببخشد و هر دو ناراحت‌‌اند تا این‌که...
time 10
play بشنوید
قصه صوتی باهم قلعه می‌سازیم

قصه صوتی باهم قلعه می‌سازیم

کامیل خیلی دوست دارد در ساحل، قلعه‌ شنی درست کند. اما ساختن یک قلعه‌ی شنی بزرگ به تنهایی کار سختی است. بنابراین کامیل و دوستانش نقشه می‌کشند با هم کار کنند. آن‌ها یک تیم تشکیل می‌دهند و کلی کنار هم خوش می‌گذرانند و کار می‌کنند؛ یکی دیوارهای قلعه را می‌سازد، یکی بیرون قلعه یک خندق می‌کند و آخر سر همکاری می‌کنند و یک قلعه‌ی بزرگ خیلی خوشگل می‌سازند. می‌دانید چطور؟

time 7
play بشنوید
قصه صوتی تامی بی‌ترمز

قصه صوتی تامی بی‌ترمز

تامی عاشق پارک و زمین بازی است. آن‌ جا سرسره بازی می‌کند، از میله ها آویزان می‌شود و تاب می‌خورد. اما بعضی وقت‌ها اصلاً مراقب نیست و احتیاط نمی‌کند. وقتی با دوستانش بازی می‌کند، از دستش دلخور می‌شوند. تا این‌ که وقتی از روی تاب پایین می‌پرد، با زانو به زمین می‌خورد و دردش می‌گیرد. بعد از آن تامی همیشه مراقب است تا به خودش و دیگران آسیب نرساند.
time 5
play بشنوید
قصه صوتی شهر نجارها (قسمت چهارم)

قصه صوتی شهر نجارها (قسمت چهارم)

روزگار طوری می‌گذشت که انگار از اهالی شهر ما خوشبخت‌تر و معروف‌تر وجود ندارد، اما همه خوب می‌دانستند که آن خوشبختی را مدیون چه کسی هستند. مردی که خود را خالق دنیای چوبی می‌دانست و نامش چوبان بود.

time 12
play بشنوید
قصه صوتی شهر نجارها (قسمت سوم)

قصه صوتی شهر نجارها (قسمت سوم)

روزگار طوری می‌گذشت که انگار از اهالی شهر ما خوشبخت‌تر و معروف‌تر وجود ندارد، اما همه خوب می‌دانستند که آن خوشبختی را مدیون چه کسی هستند. مردی که خود را خالق دنیای چوبی می‌دانست و نامش چوبان بود.

time 11
play بشنوید
قصه صوتی شهر نجارها (قسمت دوم)

قصه صوتی شهر نجارها (قسمت دوم)

روزگار طوری می‌گذشت که انگار از اهالی شهر ما خوشبخت‌تر و معروف‌تر وجود ندارد، اما همه خوب می‌دانستند که آن خوشبختی را مدیون چه کسی هستند. مردی که خود را خالق دنیای چوبی می‌دانست و نامش چوبان بود.

time 11
play بشنوید
قصه صوتی شهر نجارها (قسمت اول)

قصه صوتی شهر نجارها (قسمت اول)

روزگار طوری می‌گذشت که انگار از اهالی شهر ما خوشبخت‌تر و معروف‌تر وجود ندارد، اما همه خوب می‌دانستند که آن خوشبختی را مدیون چه کسی هستند. مردی که خود را خالق دنیای چوبی می‌دانست و نامش چوبان بود.

time 12
play بشنوید
قصه صوتی شلخته

قصه صوتی شلخته

شلخته دستکشش را گم کرده بود. همه جاهایی که به عقلش می‌رسید، گشت ولی نتوانست پیدایش کند. وقتی داشت اتاقش را می گشت تازه فهمید چقدر ریخت و پاش است ولی مجبور بود خودش اتاقش را جمع‌وجور کند و موقع مرتب کردن اتاق بود که...
time 6
play بشنوید
قصه صوتی دوست تازه چه خوبه!

قصه صوتی دوست تازه چه خوبه!

پگی تازه وارد این شهر شده است. او خانه‌ی جدیدش را دوست دارد. ولی پگی تنهاست و دوستی ندارد تا باهم بازی کنند. او می‌خواهد دوست‌های جدیدی پیدا کند. برای همین وقتی سارا را می‌بیند به او لبخند می‌زند و از او می‌خواهد تا باهم بازی کنند، او به سارا کمک می‌کند و حتی اسباب‌بازی‌های خود را می‌آورد تا با هم بازی کنند. دوست پیدا کردن خیلی کیف دارد...
time 7
play بشنوید
قصه صوتی اشباح جنگلی (قسمت دوم)

قصه صوتی اشباح جنگلی (قسمت دوم)

همیشه فکر می‌کردم زندگی در جنگل خیلی هیجان‌انگیز است. فکرش را بکنید، شب توی خانه‌ی جنگلی‌تان هستید که یکهو زنگ خانه‌تان را می‌زنند. پشت در، جوجه بلدرچین درخت پشتی است، برایشان مهمان سرزده آمده و مادرش او را فرستاده تا برای نیمرو از شما چهارتا تخم بلدرچین بگیرد. یا مثلاً در حال پیاده‌روی توی جنگل ممکن است چشمتای به یک گل زیبا بیفتد. همین که خم می‌شوید تا گل را بو کنید،‌ یکهو گل دهانش را باز می‌کند و شما را می‌بلعد. برای همین آن روز تنها و تنها به یک‌ چیز فکر می‌کردم: گذراندن شب در جنگل.
time 11
play بشنوید