قصهی بچه قورباغه خوابش نمیبرد
من نمیتوانم خوب بخوابم! یعنی شبها خوابم نمیبرد! اصلاً نمیدانم چهکار باید کنم. گاهی گوسفند میشمرم. گاهی هم کتاب میخوانم. ولی انگار نه انگار...
من نمیتوانم خوب بخوابم! یعنی شبها خوابم نمیبرد! اصلاً نمیدانم چهکار باید کنم. گاهی گوسفند میشمرم. گاهی هم کتاب میخوانم. ولی انگار نه انگار...
قورباغهی قصهی ما رازی دارد. قول میدهید به کسی نگویید؟ او نمیتواند شنا کند و از آب میترسد! فکر کنید قورباغه نمیتواند شنا کند! او نمی داند چهکار کند تا اینکه...
تا به حال خودتان را جای یک گرگ گذاشتهاید؟ تا به حال به یک گرگ بدجنس بی رحم وحشی گفته اید: سلام گرگ خاکستری مهربان دوستداشتنی! نگفتهاید؟ خب معلوم است که تا به حال خودتان را جای هیچ گرگی نگذاشتة…
اگر یک روز پستچی آمد و گفت شما دعوت هستید به یک مهمانی که آنجا میتوانید نوشابهی گازدار و انرژیزا و سوسیس بزغاله بخورید، حرفش را باور میکنید؟ شنگل گفت: «ولی ما که امضا نداریم. یعنی هنوز بلد نیستیم اسممان…
از وقتی ایفون تصویری آمده، هم کار ما گرگها سخت شده، هم کار نویسندهها. ولی خب، گرگها صدتا بهانهی باحال جور میکنندکه داستان هیجان داشته باشد. مثل همین آقاگرگهی خودمان که می گوید طوطیاش رفته بالای خرپشته. مامانبزی برایشان چندجور…
توی این کتاب یک گرگ است و سهتا وروجک. تو هم اگر بیایی می شوند چهارتا وروجک و یک گرگ. آن وقت قاطی داستان میشوی و میفهمی اگر یک وقت گرگی، چیزی خواست تو را هاپولی کند، چهکار کنی. هم…
یک روز صبح که خواهر خرسی از خواب بیدار شد، متوجه شد که دندانش لق شده است. برای همین همراه مامان و برادر خرسی رفتند دندانپزشکی. اول روی چهارپایه ایستاد و وقتی آقای دکتر دندانهای برادرخرسی را معاینه میکرد، او…
بیا بریم بازی! بریم بازی! چرا هی میگویم بیا بریم بازی؟ چون من شوتکم. بازی کردن را هم خیلی دوست دارم. خب! بعضی وقتها هم موقع بازی دسته گل به آب میدهم. مثل چی؟ مثل گلدان شکستهی عمو شیتو، مثل…
گاهی خرگوش کوچولو احساس تنهایی میکند و فکر میکند که هیچکس دوستش ندارد و همه سرگرم کار خودشاناند ولی بعد متوجه می شود که تنهایی خیلی هم بد نیست چون...
من را می بینی؟ نمی بنی؟ من اینجا هستم پشت این کوه. اگر روز سر تو هم مثل من یک کوه کار بریزد چهکار میکنی؟ فرار میکنی؟ گریه میکنی؟ سوت می زنی و از آن طرفی میروی؟ شاید هم میایستی…
خرگوش کوچولو عاشق مدرسه است. او عاشق قصه گوش کردن و کاردستی درست کردن است. دوست دارد چیزهای تازه یاد بگیرد ولی یک چیز هست که از همه چیز بیشتر دوست دارد...
کریتر هم مثل همهی بچهها دوست دارد به جای میوه و سبزیجات، خوراکیهای خوشمزه بخورد، به جای اینکه پیاده به مدرسه برود سوار سرویس مدرسه شود، و به جای ورزش کردن پای تلویزیون بنشیند ولی...