رفتن به محتوای اصلی

قصه‌ی پیشی کوچولو به خود خودم دست نزن!

من ریحانه هستم، این هم پیشی کوچولوی من است، امروز پیشی کوچولو موقع بازی کردن در حیاط یاد گرفت که هیچ‌کس نباید بدون اجازه به بدنش دست بزند. کتاب را ورق بزن و ماجرای امروز پیشی کوچولو را بخوان!

ادامه مطلب

قصه‌ی پیشی کوچولو انگشت‌هایت کو؟

پذیرش تفاوت‌ها، من ریحانه هستم، این هم پیشی کوچولوی من است. امروز وقتی نقاشی می‌کشیدیم، دو تا از انگشت‌های پیشی کوچولو را گم کردیم. به ما کمک می‌کنی انگشت‎های گمشده را پیدا کنیم؟

ادامه مطلب

قصه‌ی خرگوشک گاهی بگو نه!

هاوارد خرگوشه دوستی داشت به نام چارلی. بعضی از همکلاسی‌های چارلی حق او را ضایع می‌کردند ولی او نمی‌توانست کاری کند که آن‌ها این رفتارشان را تکرار نکنند. وقتی هاارد دید که بچه‌های دیگر دوستش را اذیت می‌کنند، تصمیم گرفت…

ادامه مطلب

قصه‌ی خرگوشک خودت را کنترل کن

هاوارد خرگوشه دوستی مثل خیلی از بچه‌های هم‌سن‌وسال تو هنوز یاد نگرفته بود که وقتی عصبانی می‌شود، چه کارهایی کند که کار دست خودش ندهد. تا این‌که یک‌بار یکی از دوستانش سرصحبت را با او باز کرد و به او…

ادامه مطلب

قصه‌ی فرانکلین و توفان

فرانکلین خیلی کارها بلد است. می‌تواند تا صد بشمارد و بند کفش‌هایش را ببندد. اما از توفان می‌ترسد. وقتی که توفان می‌شود همه‌ی بچه‌ها می خواهند کاری کنند که فرانکلین آرام شود و دیگر از توفان نترسد. هرکدامشان داستانی سرهم…

ادامه مطلب

اوقات فراغت

پادکست ششم ما دربارهٔ #اوقات_فراغت است. اوقات فراغت بچه‌ها و بزرگترها. در این قسمت با #نازنین_عین‌الیقین مشاور کودک و نوجوان و کارشناس ارشد آموزش توانمندی و تغییر اجتماعی به عنوان کارشناس صحبت کردیم تا نگاهی علمی به موضوع داشته باشیم…

ادامه مطلب

قصه‌ی فرانکلین شلخته است

فرانکلین می‌تواند خیلی کارها را به تنهایی انجام دهد. اما خیلی شلخته است و نمی‌تواند وسایلش را در اتاقش پیدا کند، حتی شمشیرش که خیلی برایش مهم است. پدر و مادرش از این همه شلختگی کلافه شده‌اند و از فرانکلین…

ادامه مطلب

قصه‌ی فرانکلین زود باش

فرانکلین با اینکه خیلی بااستعداد است اما از همه‌ی لاک‌پشت ها کندتر است. همه از او می‌خواهند که کمی سریع تر کارهایش را انجام دهد ولی او نمی‌تواند. یک روز فرانکلین به خانه‌ی دوستش خرس دعوت می شود و نباید…

ادامه مطلب

قصه‌ی فرانکلین می گوید دوستت دارم

فرانکلین متوجه می‌شود که تولد مادرش نزدیک است. پس تصمیم می‌گیرد برای مادرش هدیه‌ای گران‌قیمت بخرد چون مادرش را خیلی دوست دارد. اما پولش به اندازه‌ای نیست که بتواند کادوی خوبی برای مادرش بخرد. پس فرانکلین تصمیم می‌گیرد از تمام…

ادامه مطلب
برگشت به بالا
سبد خرید
  • هیچ محصولی در سبدخرید نیست.