قصه صوتی کودکانه
قصه صوتی بچه فیل خوش‌ تیپ

قصه صوتی بچه فیل خوش‌ تیپ

فيلی، كه تازه با مادرش به اين شهر آمده، روز اول مدرسه كلاهی را بر سر می‌گذارد كه مادربزرگش به او هديه داده است. به اعتقاد مادربزرگ اين كلاه شانش می‌آورد، اما در مدرسه فيلی را به خاطر كلاه بزرگش مسخره می‌كنند تا اين كه...

time 10 دقیقه
play بشنوید
قصه صوتی سفر مرد بی‌لبخند

قصه صوتی سفر مرد بی‌لبخند

شکارچی شب‌ها در تالار افتخاراتش می‌خوابید؛ در اتاق زیرشیروانی مخصوصش که مثل موزه شلوغ و مثل تونل وحشت، ترسناک بود. دختر شکارچی از اتاق زیرشیروانی می‌ترسید، می‌گفت مثل گورستان است و برای همین در اتاق خودش، کنار عروسکش می‌خوابید. شبی شکارچی کابوس وحشتناکی دید. از خواب پرید، از پله‌ها پایین آمد و وحشت‌زده دخترش را صدا کرد. ولی اثری از او نبود جز نامه‌ای و عروسکی روی میز.
time 14 دقیقه
play بشنوید
قصه صوتی پلنگ آویزان به چوب‌ لباسی قسمت 2

قصه صوتی پلنگ آویزان به چوب‌ لباسی قسمت 2

شوکا همین که بیدار شد، فهمید اتفاق بدی افتاده، از رختخواب که بیرون آمد، رنگ خودش هم پرید. دوتا آدم هیکلی، کره اسب سفیدش را به زور سوار کامیون بزرگی می‌کردند...
time 15 دقیقه
play بشنوید
قصه صوتی پلنگ آویزان به چوب‌ لباسی قسمت 1

قصه صوتی پلنگ آویزان به چوب‌ لباسی قسمت 1

شوکا همین که بیدار شد، فهمید اتفاق بدی افتاده، از رختخواب که بیرون آمد، رنگ خودش هم پرید. دوتا آدم هیکلی، کره اسب سفیدش را به زور سوار کامیون بزرگی می‌کردند...

time 7 دقیقه
play بشنوید
قصه صوتی وروجک

قصه صوتی وروجک

وروجک داستان ما قدكوتاه است. دندان‌هايش هم دندان‌ گراز است. صدايش هم مثل صدای قورباغه‌ است، ولی هیچ کدام از این‌ها برایش مهم نیست. مادربزرگش به او گفته كه موقع راه رفتن سرش را بالا بگيرد و با تمام وجود لبخند بزند. ولی وقتی به مدرسه‌ی جديد رفت یکی از بچه‌ها مدام او را مسخره می‌کرد. تا این‌ که یک روز...
time 5 دقیقه
play بشنوید
قصه صوتی دختری که هیچ وقت اشتباه نمی‌کرد

قصه صوتی دختری که هیچ وقت اشتباه نمی‌کرد

بئاتریس دختر مرتب و منظمی بود که همه­‌ی کارهایش را درست انجام می­‌داد و هیچ کاری یادش نمی­رفت. صبح‌­ها خودش صبحانه را آماده می­‌کرد،‌ ساندویچ برادرش را درست می­‌کرد، آماده می‌­شد و به مدرسه می‌­رفت. کلی هم هوادار داشت چون همیشه جایزه­‌ی نمایش­‌های شیرین­کاری را می‌­برد. تا اینکه یک روز...

time 10 دقیقه
play بشنوید
قصه صوتی قایق شماره 5 (زندگی مردم بومی در زیستگاه‌ها)

قصه صوتی قایق شماره 5 (زندگی مردم بومی در زیستگاه‌ها)

آلما همراه مامان و بابا به سفر رفتند. به شهری دور که نه مرغ دریایی داشت و نه قایق قرمز و نه دریاچه. هوا سرد شد و پاییز گذشت و زمستان شد. برف‌های سفید همه‌جا را پوشاندند و زمین یخ بست. اما...
time 9 دقیقه
play بشنوید
قصه صوتی مامان صدای چیه؟

قصه صوتی مامان صدای چیه؟

جی کی گفت: «وای، چه عالی! چه شانسی آوردم. پس شما صدای من رو می‌شنوید. راستش دیگر نمی‌توانم صبر کنم. خیلی غمگینم. آدم‌ها قبلاً صدای من را می‌شنیدند، اما حالا این‌قدر سرو صدا زیاد شده که هیچ‌کس صدایم را نمی‌شنود، حتی گنجشک‌ها. اما شما که می‌شنوید چه می‌گویم، نه؟ برای من جا باز کردید.»
time 8 دقیقه
play بشنوید
قصه صوتی برویم پارک؟

قصه صوتی برویم پارک؟

مهتاب دوست دارد که به پارک برود. یا حداقل یک نفر پیدا شود که با او بازی کند. اما مامان مشغول آماده کردن غذاست، بابا چرت می‌زند و مانی تکالیفش را انجام می‌دهد، صبر کنید، انگار یک نفر دیگر هم هست که می‌تواند مهتاب را به پارک ببرد. به یک پارک خیلی بزرگ...
time 6 دقیقه
play بشنوید
قصه صوتی دزدهای ساحلی

قصه صوتی دزدهای ساحلی

مامان‌ لاکی صدا زد: «لاک‌تاش! لاک‌تاش!» اما صدایی از کسی درنیامد. بابا لاکی با خنده گفت: «نیست دیگه. ده بار صداش کردی نبوده. الآن هم نیست.»
مامان‌ لاکی گفت: «بچه‌مونه»
بابا لاکی با دست بقیه‌ی بچه‌ها را نشان داد و گفت: «این‌ها هم بچه‌هامونن. نگاه کن! این‌همه بچه داریم! یک... دو... سه... اوووه اون‌قدر زیادن که با انگشت‌هام نمی‌تونم بشمارمشون.»
مامان‌ لاکی، لاکش را سفت کرد و اخم‌هایش را درهم کشید و رو به بابالاکی گفت: «این‌همه هستن. ولی یکی شون نیست.»
time 19 دقیقه
play بشنوید