سارا از اینکه با همکلاسیهایش به گردش علمی میرود خیلی خوشحال است. اما وقتی جلوی…

قصهی پلنگ آویزان به چوب لباسی (قسمت اول)
شوکا همین که بیدار شد، فهمید اتفاق بدی افتاده، از رختخواب که بیرون آمد، رنگ خودش هم پرید.
دوتا آدم هیکلی، کره اسب سفیدش را به زور سوار کامیون بزرگی میکردند …
Say, you got a nice blog.Much thanks again. Fantastic.