قصهی دستهایت را بشوی
شازده كوچولو دوست ندارد دستهایش را بشورد؛ او می خواهد همیشه دستهایش کثیف باشند. البته، وقتی که از وجود میکروب و کثیفی باخبر میشود، نظرش عوض می شود.
شازده كوچولو دوست ندارد دستهایش را بشورد؛ او می خواهد همیشه دستهایش کثیف باشند. البته، وقتی که از وجود میکروب و کثیفی باخبر میشود، نظرش عوض می شود.
مامان، نینی کوچولو به دنیا آورده و امروز او را به خانهمیآورند. من خیلی خوشحالم و توپ و اسباب بازیهایم را آوردهام تا به او نشان دهم. میخواهم با او بازی کنم و برایش داستان بخوانم، ولی نینی کوچولو اصلا…
من همه کار بلدم. میتوانم با تانک جلوی حملهی دشمن را بگیرم، به حیوانات باغ وحش غذا بدهم، فضانوردی کنم و خیلی کارهای دیگر ولی...
وامپها سالها بیدردسر و آرام در دنیای کوچکشان زندگی میکردند، علف میخوردند و در رودخانهها آبتنی میکردند. آنها طوری زندگی میکردند که انگار هیچ مشکلی ندارند؛ اما یک روز صدای غرش وحشتناکی آنها را از خواب بیدار کرد. صدا نزدیک…
ارنی بزرگه گربه ی هنری کوچولو است. وقتی هنری کوچولو به او خبر میدهد که قرار است خانهشان را عوض کنند، ارنی بزرگه ناراحت میشود؛ از محلهی جدید خوشش نمیآید... اما به مرور متوجه می شود که محلهی جدید پر…
هاوارد خرگوشه مثل خیلی از بچهای همسنوسال تو وقتی از چیزی خوشش میآمد، دستبردار نبود. یک روز وقتی که در راه مدرسه با یک بادکنکفروش روبهرو شد، زیادهروی کار دستش داد. او آنقدر بادکنک خرید که به پرواز درآمد...
بیا بریم بازی! بریم بازی! چرا هی میگویم بیا بریم بازی؟ چون من شوتکم. بازی کردن را هم خیلی دوست دارم. خب! بعضی وقتها هم موقع بازی دسته گل به آب میدهم. مثل چی؟ مثل گلدان شکستهی عمو شیتو، مثل…
هاوارد خرگوشه دوستی مثل خیلی از بچههای همسنوسال تو از خیلی چیزها میترسید. تا اینکه یک روز که او کنار پنجره ایستاده بود اتفاق جالبی برایش افتاد. هاوارد با چشمهای خودش دید که یک پرنده برای اولینبار چطوری پرواز میکند.…
من شوتکم. بازی کردن را هم خیلی دوست دارم. خب! بعضی وقتها هم موقع بازی دسته گل به آب میدهم. مثل چی؟ مثل گلدان شکستهی عمو شیتو، مثل ماشین خراب گردالو، مثل دیر رسیدن به اردو و ... ولی من…
پانی خوابش گرفته؟ خوب حالا وقت این است که با خواندن این کتاب به یک خواب عمیق برود.