رفتن به محتوای اصلی

کارگاه مراحل رشد و ارتباط با کودک هشتم آذر ماه برگزار شد.

روز پنجشنبه، هشتم آذرماه، کارگاه‌ مراحل رشد و ارتباط با کودک، در تالار خسروشاهی انتشارات فنی ایران برگزار شد. شرکت‌کنندگان ۴۳ نفر از مؤسسات کانون توسعه فرهنگی کودکان، همیارکارا، راه شادی درون، منظومه خرد، جمعیت امام علی (ع)،‌ دارالفنون (ابهر)،…

ادامه مطلب

قصه‌ی کره الاغ لجباز

تامی بعضی وقت‌ها که ناراحت می شود، دست به سینه می‌ایستد، پاهایش را به زمین می کوبد و اخم می‌کند. بدعنق می‌شود و بهانه می‌گیرد. به حرف پدر و مادرش گوش نمی‌کند و کلافه است. ولی بالاخره تامی کم‌کم یاد…

ادامه مطلب

زهرا موسوی با دالی‌بازی آمد.

مجموعه‌ی«دالی‌بازی»،‌ شعرهای منظومی است که مفاهیم پایه را به خردسالان 1 تا 3 سال می‌آموزد. به گزارش روابط عمومی انتشارات فنی ایران (کتاب‌های نردبان)، این مجموعه که توسط کارن کتس نگاشته و تصویرگری شده، با بازنویسی زهرا موسوی در قالب…

ادامه مطلب

روز پنجشنبه، اول آذرماه، کارگاه‌ ادبیات و قصه‌گویی در انتشارات فنی ایران برگزار شد.

مدرس این کارگاه خانم غزال نصیری بودند. تجربه‌ها و فعالیت‌های پژوهشی و آموزشی ایشان در حوزه ادبیات کودکان و نوجوانان قابل توجه است. موضوع اصلی کارگاه، چیستی و چرایی قصه‌گویی برای کودکان بود و به مباحث زیر پرداخته شد: اهمیت…

ادامه مطلب

اشباعِ آموزشی، کودکان را کتاب‌گریز می‌کند.

معصومه یزدانی به آموزشی بودن کتاب‌های مهارتی اشاره، و این رویکرد را در کتاب‌گریزی کودکان مؤثر دانست. به گزارش روابط عمومی انتشارات فنی ایران (کتاب‌های نردبان)، این نویسنده که خبر از انتشار اثر جدید خود « الان الان برمی‌دارم» از…

ادامه مطلب

قصه‌ی اینقدر ناامید نباش

زاک و خانواده‌اش به ساحل می‌روند ولی زاک روز بدی را پشت سر می‌گذارد. هیچ‌چیز درست پیش نمی رود و او ناامید می‌شود. در این کتاب کودکان و والدین با این قهرمان شگفت‌انگیز کوچک آشنا می‌شوند و همراه با او…

ادامه مطلب

قصه‌ی باغی که درخت نداشت (قسمت دوم)

نهال وسط آسمان یک خورشید می‌کشد و نارنج‌ها را نارنجی می‌کند. غول بزرگ می‌گوید: «حالا باید چهارچشمی مواظب نارنج‌ها باشیم که کسی آن‌ها را نچیند.» غول متوسط می‌گوید: «صدای سم اسب می‌آید.» غول کوچک می‌گوید: «شاهزاده دارد نزدیک می‌شود. او…

ادامه مطلب

قصه‌ی باغی که درخت نداشت (قسمت اول)

نهال وسط آسمان یک خورشید می‌کشد و نارنج‌ها را نارنجی می‌کند. غول بزرگ می‌گوید: «حالا باید چهارچشمی مواظب نارنج‌ها باشیم که کسی آن‌ها را نچیند.» غول متوسط می‌گوید: «صدای سم اسب می‌آید.» غول کوچک می‌گوید: «شاهزاده دارد نزدیک می‌شود. او…

ادامه مطلب

قصه‌ی قالی هزار و یک شب مادربزرگ (قسمت دوم)

مادربزرگ دست‌های شهربانو را بزرگ و قوی می بافد.شهربانو بقچه را برمی دارد و می‌رود صحرا. مادربزرگ می‌گوید: «باید تا چشم‌هایم رنگ دارند ببافمشان وگرنه هیچ‌کس نگاهش نمی‌کند.» اما هرچه می‌گردد نخ آبی پیدا نمی‌کند. ابروهای مادربزرگ به هم گره…

ادامه مطلب
برگشت به بالا
سبد خرید
  • هیچ محصولی در سبدخرید نیست.